کلمه جو
صفحه اصلی

غریره

لغت نامه دهخدا

( غریرة ) غریرة. [ غ َ ری رَ ] ( ع ص ) مؤنث غَریر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ، غَرائِر، غَریرات. ( اقرب الموارد ). دختر بی تجربه و ناآزموده کار. ( ناظم الاطباء ).
غریره. [ ] ( اِخ ) به قول صاحب مجمل التواریخ جزیره ای است در دریای مغرب برابر اندلس ، که از آن خلیجی بیرون آید، عرض آن هفت میل ، میان اندلس و طنجه ، و آن را شطین خوانند، و به دریای روم رود. ولی ابن رسته این کلمات را به صورت غدیره آورده است و گوید: «غدیره مقابل الاندلس عند الخلیج ، وهذا الخلیج یجری من البحر المغربی و عرضه سبعة امیال...». ( مجمل التواریخ و القصص ص 473 و حاشیه آن ).

غریره . [ ] (اِخ ) به قول صاحب مجمل التواریخ جزیره ای است در دریای مغرب برابر اندلس ، که از آن خلیجی بیرون آید، عرض آن هفت میل ، میان اندلس و طنجه ، و آن را شطین خوانند، و به دریای روم رود. ولی ابن رسته این کلمات را به صورت غدیره آورده است و گوید: «غدیره مقابل الاندلس عند الخلیج ، وهذا الخلیج یجری من البحر المغربی و عرضه سبعة امیال ...». (مجمل التواریخ و القصص ص 473 و حاشیه ٔ آن ).


غریرة. [ غ َ ری رَ ] (ع ص ) مؤنث غَریر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، غَرائِر، غَریرات . (اقرب الموارد). دختر بی تجربه و ناآزموده کار. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: