( اسم ) بالشی کوچک و مدور که بهنگام خواب زیر رخساره نهند گرد بالین : حصیر سامانی دید افکنده و نطع و گرد بالش نیز افکنده .
گردبالین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گردبالین. [ گ ِ ] ( اِ مرکب ) همان گردبالش است :
دارد آرام دل به درد جنون
پنبه داغ گردبالین است.
دارد آرام دل به درد جنون
پنبه داغ گردبالین است.
سراج المحققین ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: