کلمه جو
صفحه اصلی

غریب نمودن

فرهنگ فارسی

عجیب جلو کردن شگفت بنظر آمدن غریب آمدن

لغت نامه دهخدا

غریب نمودن. [ غ َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) عجیب جلوه کردن. شگفت به نظر آمدن. غریب آمدن :
مینماید عکس می در رنگ روی مهوشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب.
حافظ.
رجوع به غریب آمدن شود.


کلمات دیگر: