کلمه جو
صفحه اصلی

کاسیوپه

لغت نامه دهخدا

کاسیوپه. [ ی ُ پ ِ ] ( اِخ ) قاسیوپه. ( قاموس الاعلام ترکی ). ملکه افسانه ای حبشه مادر «اندرومد» که پس از بدرود حیات در میان صور فلکی جای گرفت. ( علم الاساطیر ).

کاسیوپه. [ پ ِ ] ( اِخ ) قاسیوپه. ( قاموس الاعلام ترکی ). مراءة ذات الکرسی. ذات الکرسی. کرسی . صورت فلکی مجاور قطب شمال که همیشه مقابل دب اکبر و ستاره قطبی دیده میشود.

کاسیوپه . [ پ ِ ] (اِخ ) قاسیوپه . (قاموس الاعلام ترکی ). مراءة ذات الکرسی . ذات الکرسی . کرسی . صورت فلکی مجاور قطب شمال که همیشه مقابل دب اکبر و ستاره ٔ قطبی دیده میشود.


کاسیوپه . [ ی ُ پ ِ ] (اِخ ) قاسیوپه . (قاموس الاعلام ترکی ). ملکه ٔ افسانه ای حبشه مادر «اندرومد» که پس از بدرود حیات در میان صور فلکی جای گرفت . (علم الاساطیر).



کلمات دیگر: