( صفت ) آنچه لایق کاشتن باشد آنچه سزاوار کاریدن بود : [ گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است معلومم شد که حمله بگذاشتنی است ] . [ بگذاشتنی است هر چه در عالم هست الا فرصت که آن نگهداشتنی است ] . ( اوحدی )
کاشتنی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کاشتنی.[ ت َ ] ( ص لیاقت ) آنچه لایق کاشتن باشد :
گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است
معلومم شد که جمله بگذاشتنی است
بگذاشتنی است هر چه در عالم هست
الا فرصت که آن نگهداشتنی است.
گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است
معلومم شد که جمله بگذاشتنی است
بگذاشتنی است هر چه در عالم هست
الا فرصت که آن نگهداشتنی است.
اوحدی.
کلمات دیگر: