پیر سالخورده . یا دلیری و شجاعت .
لبح
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لبح.[ ل َ ] ( ع مص ) پیر بزرگ سال گردیدن. ( منتهی الارب ).
لبح. [ ل ِ ] ( ع ص ) پیر سالخورده. || ( اِمص ) دلیری و شجاعت. || ( اِخ ) نام مردی که او را ذکری است در حدیث. ( منتهی الارب ).
لبح. [ ل ِ ] ( ع ص ) پیر سالخورده. || ( اِمص ) دلیری و شجاعت. || ( اِخ ) نام مردی که او را ذکری است در حدیث. ( منتهی الارب ).
لبح . [ ل ِ ] (ع ص ) پیر سالخورده . || (اِمص ) دلیری و شجاعت . || (اِخ ) نام مردی که او را ذکری است در حدیث . (منتهی الارب ).
لبح .[ ل َ ] (ع مص ) پیر بزرگ سال گردیدن . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: