کلمه جو
صفحه اصلی

ارزو


مترادف ارزو : ( آرزو ) آرمان، اشتیاق، امل، امید، انتظار، بویه، تمایل، تمنا، چشمداشت، خواست، خواهش، رجا، رغبت، شوق، غبطه، کام، گرایش، مراد، مطمع، مقصود، منیه، میل، وایه، هوی

فارسی به انگلیسی

aspiration, desire, dream, expectation, wish, yearning, ideal, hope, object of desire, desideratum, yen

فارسی به عربی

امنیة , تطلع , رغبة , س , شهیة , طموح , مثالی

فرهنگ اسم ها

اسم: آرزو (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ārezu) (فارسی: آرزو) (انگلیسی: arezu)
معنی: امید، انتظار، اشتیاق، ( پهلوی، ārzok )، خواهش، کام، مراد، چشمداشت، توقع و انتظار، میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دختر شاه یمن و همسر سلم پسر فریدون و نیز دختر ماهیار گوهر فروش و همسر بهرام گور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر سلم پسر فریدون پادشاه پیشدادی

مترادف و متضاد

wish (اسم)
دلخواه، مراد، مرام، ارزو، طلب، خواهش، خواست، فرمایش، کام، حاجت

appetence (اسم)
عطش، تمایل، ارزو، اشتیاق

appetency (اسم)
عطش، تمایل، ارزو، اشتیاق

desire (اسم)
میل، مقصود، مراد، مرام، ارزو، طلب، خواهش، خواست، ارمان، کام

will (اسم)
میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت

aspiration (اسم)
اه، استنشاق، شهیق، ارزو، تنفس، دم زنی

ambition (اسم)
جاه طلبی، بلند همتی، ارزو

wishing (اسم)
ارزو، خواستاری، چیزی که ارزو میشود، ارزوی اجابت دعا

appetite (اسم)
ارزو، اشتیاق، اشتها، میل و رغبت ذاتی

ideal (اسم)
معنی، ارزو، کمال مطلوب، ارمان، ایدهال، هدف زندگی

فرهنگ فارسی

( آرزو ) ( اسم ) ۱ - خواهش کام مراد. ۲ - چشمداشت امید توقع انتظار . ۳ - شوق اشتیاق . ۴ - شهوت هوی . ۵ - معشوق محبوب دلبر . ۶ - مطلوب دلخواه . ۷ - آز حرص شره . ۸ - استبداد رای خودرایی خود سری . ۹ - خواستگاری ( زن ) خطبه.
شهوت اشتها
امید، چشمداشت، آرمان، خواهش، کام

فرهنگ معین

( آرزو ) (رِ ) [ په . ] ( اِ. )۱ - خواهش ، کام . ۲ - امید، چشمداشت . ۳ - شوق ، اشتیاق .

لغت نامه دهخدا

( آرزو ) آرزو. [ رِ ] ( اِ ) شهوت. ( ربنجنی ). اشتهاء. ( حبیش تفلیسی ). قوّت ِ جذب ملایم. هوی ̍. هوا :
همی ز آرزوی... -ر، خواجه را گه خوان
بجز زونج نباشد خورش بخوانش بر.
معروفی.
برِ شاه مکران فرستاد و گفت
که با شهریاران خرد باد جفت
نگه کن که ما از کجا رفته ایم
نه مستیم و بر آرزو خفته ایم.
فردوسی.
گر زآنکه لکانه ست آرزویت
اینک بمیان ْران من لکانه.
طیان.
همیدون پندهای پادشائی
دو بهره باشد اندر پارسائی
بلهو و آرزو مولع نبودن
دل هر کس به نیکی برگشودن.
( ویس و رامین ).
اگر آرزو و خشم نبایستی خدای عزّ و جل در تن مردم نیافریدی. ( تاریخ بیهقی ). اگر آرزوی در دنیا نیافریدی کس سوی غذا... و سوی جفت ننگریستی. ( تاریخ بیهقی ). اگر طاعنی گوید که اگر آرزوو خشم نبایستی خدای تعالی... در تن مردم نیافریدی جواب آن است که... ( تاریخ بیهقی ). چون مرد افتد با خردتمام ، و قوت خشم و قوت آرزو بر وی چیره گردند، قوت خرد منهزم گردد. ( تاریخ بیهقی ). آن کسی که آرزوی وی بتمامی چیره تواند شد... چشم خردش نابینا ماند. ( تاریخ بیهقی ). در این تن سه قوه است ، یکی خرد... دیگر خشم ، سه دیگر آرزو. ( تاریخ بیهقی ).
خود سپس ِ آرزوی تن مرو
چون خُرُه ِ نر ز پس ماکیان.
ناصرخسرو.
پادشا گشت آرزو بر تو ز بیباکی تو
جان و دل بایدْت داد این پادشا را باژ و سا.
ناصرخسرو.
پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو
آرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا.
ناصرخسرو.
این آرزو ای خواجه اژدهائیست
بدخو که از این بدتر اژدها نیست.
ناصرخسرو.
دردیست آرزو که به پرهیز به شود
پرهیز خلق را سوی دانا بهین دواست.
ناصرخسرو.
دویدی بسی از پس آرزوها
بروز جوانی چو گاو جوانه.
ناصرخسرو.
ز آرزوی حسّی پرهیز کن
آرزویی را که یکی اژدها است.
ناصرخسرو.
ترا آرزوها چنان چون همی
چو کوران بجرّ و بجوی افکند.
ناصرخسرو.
شرابی که بترشی زند... آرزوی مجامعت ببرد و پی ها را سست کند. ( نوروزنامه ).
زآرزوی آب دل پرخون کنم
چون دریغ آید بخویشم چون کنم ؟
عطار ( منطق الطیر ).

ارزو. [ اَ رِزْ زُ ] (اِخ ) ولایتی در ایطالیا (تسکان )، مساحت آن 1276 میل مربع، دارای 60000 تن سکنه . || نام کرسی ولایت مزبور که موقع آن در وادی حاصلخیزیست بمسافت 36 میلی جنوب فلورانس شرقی . آنرا ارتسو نیزگفته اند. رجوع بضمیمه ٔ معجم البلدان (ارتسو) شود.


فرهنگ عمید

( آرزو ) ۱. امید.
۲. چشمداشت. ۳ آرمان.
۴. خواهش، درخواست.
۵. کام.
۶. هوس، اشتها.
۷. تمایل.

دانشنامه عمومی

آرزو. آرزو ممکن است یکی از موارد زیر باشد:
آرزو (شاهنامه): در شاهنامه فردوسی، دختر شاه یمن و همسر سلم پسر فریدون
آرزو (دختر ماهیار): در هفت پیکر نظامی، معشوق بهرام گور
آرزو (نگارگر): زنی نقاش در سده ۱۲ ه‍.ق

نقل قول ها

آرزو. نقل قول های دربارهٔ آرزو
• «آرزو کردن چه قدر شعف انگیز است، اما وقتی به آرزوی خود رسیدیم شعف از درون ما رخت برمی بندد.» -> فریدریش نیچه
• «آرزو ریشه حیات ما است، اگرچه این ریشه حیات، ما را به تدریج می سوزاند ولی همین ریشه مایه زندگی است.» -> نیلی
• «آرزوی تجدید حیات آدمی یک آرزوی ابلهانه است زیرا بوجودآمدن انسان یک اشتباه و یک حادثه غم انگیز است و بهتر آن که تجدید نشود.» -> آرتور شوپنهاور
• «آرزوی هر شخصی هدایت او را به عهده دارد.» -> جورج هربرت
• «آماده شدن برای دستگیری از پیران، و وفاداری نسبت به دوستان و مهر ورزیدن به مردم، آرزوی من است.» -> کنفوسیوس
• «آینده متعلق به کسانی است که در آرزوی آن هستند و بدان ایمان دارند.» -> ناشناس
• «آن توقع و آرزو عاقلانه است که از دست خودمان برآید.» -> حجازی
• «آینده ها بنظر بزرگ جلوه میکنند اما وقتی که گذشتند می فهمیم که ناچیز بوده اند.» -> موریس مترلینگ
• «آنکه امید از دست می دهد، خیلی چیزها را از دست می دهد.» -> مثل اسپانیایی
• «از آرزوهای دور و دراز دوری نمائید چه جز خستگی روح و ملال خاطر، بار و بری ندارد.» -> ولتر
• «از دست دادن امیدی پوچ و آرزوئی محال، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است.» -> شکسپیر
• «اگر تا کنون به نصف آرزوهایتان رسیده اید، بدون تردید زحمت شما دو برابر شده است.» -> هنریک ایبسن
• «امید و آرزو آخرین چیزی است که دست از گریبان بشر برمی دارد.» -> ژان ژاک روسو
• «اندیشه ها، رؤیاها، آه ها، آرزوها و اشک ها از ملازمان جدائی ناپذیر عشق می باشند.» -> ویلیام شکسپیر
• «ای باد خوش که از چمن عشق می رسی// برمن گذر که بوی گلستانم آرزوست» -> مولوی
• «اطراف و جوانب هر مشکلی را بدقت ملاحظه کنید و از خود بپرسید، طبق قانون بطور متوسط چند درصد این چیزیکه شما را نگران کرده ممکن است اتفاق افتد.» -> دیل کارنگی
• «افسوس که پیش بینی های بشر در کار آینده قطعی الوقوع نیست و حتی درباره یکی از آنها هم نمیتوان بطور صریحو ثابت حکم نمود. و بسا که یک عمر آرزو در یک لحظه نابود گردیده است.» -> نظام وفا کاشانی
• «افکار خوب معمار و آفریننده هستند و آرزو قلابی است که هر چیز را بجانب ما میتواند بکشد.» -> دیل کارنگی
• «اگر آرزومندید که بسعادت برسید پیش از آنکه خود عبرت دیگران شوید از دیگران پند و عبرت گیرید.» -> علی بن ابیطالب
• «اگر میخواهید پیروز شوید امیدوار باشید.» -> ناشناس
• «اگر روزگاری شان و مقامت پایین آمد نا امید مشو زیرا آفتاب هر روز هنگام غروب پایین میرود تا بامداد روز دیگر بالا بیاید» -> افلاطون
• «اگر از انسان خواب و امید گرفته شود بدبخت ترین موجود روی زمین میشود.» -> کانت
• «اگر کسی در راه رسیدن به آرزو قدم بردارد، دائماً از لذت وصال برخوردار است.» -> ناشناس
• «اگر میخواهی خوشبخت باشی جز آنکه برایت مهیاست آرزو مکن» -> لارشفوکولد
• «امید و آرزو رحمتی است برای پیروان من! اگر امید نمیبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و باغبانی درختی نمی نشانید.» -> محمد بن عبدالله
• «امیدوارترین مردم کسی است که اگر نقصی در کارش پدید آید بی تامل در راه اصلاحش بکوشد.» -> علی بن ابیطالب
• «اامید سرابی است که اگر ناپدید شود همه از تشنگی خواهند سوخت.» -> حجازی
• «امید و آرزو آخرین چیزیست که دست از گریبان بشر برمیدارد.» -> روسو
• «امید غذای روزانه بیچارگان است.» -> هرشل
• «امید داروئی است که شفا نمیدهد اما درد را قابل تحمل میکند.» -> مارسل آشار
• «امید مادر ایمان است.» -> لاندور
• «امید نان روزانه آدمی است.» -> تاگور
• «امید رفیق تیره بختانی است که از دست ساقی دهر جرعه بی مهری نوشیده اند.» -> اعتصام الملک
• «امید در زندگانی بشر آنقدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان.» -> هوگو
• «امید نصف خوشبختی است » -> مثل ترکی
• «انسان در عین نومیدی امیدوار است» -> اعتصام الملک
• «برای تحقق آرزوی تو، خواه امیر باشی خواه گدا، در برابر طبیعت فرق نمی کند و برای همه یک بها معین شده است و آن فداکاری و از خودگذشتگی است.» -> ماردن
• «برای رسین به آرزوئی باید ده ها آرزوی دیگر را سر برید.» -> ناشناس
• «برای همه کس خوشبختی یک معنی بیشتر ندارد! رسیدن به آرزوی موهوم.» -> سعید نفیسی
• «به اختیار، کس از یار خویش دور شود؟// به روز وصل کسی آرزو کند هجران؟» -> فرخی سیستانی
• «بنای اجتماع بر پایهٔ آرمان ها و آرزوهای انسان نیست، بلکه بر بنیانِ طبیعتِ اوست، و ساختارِ فطری او، قوانینِ اساسی کشورها را یکی پس از دیگری رقم می زند.»درس های تاریخ (نشر ققنوس،۱۳۸۵) فصلِ «سرشتِ آدمی و تاریخ»• «بیم و امید از هم جدا شدنی نیستند. امید بدون بیم و بیم بدون امید وجود ندارد.»• «تصور همیشه بر پایه امید است، تا وقتیکه احساس میکنیم امیدواریم.» -> ناشناس
• «تا رمقی از جان باقیست، امیدی هست» -> مثل انگلیسی
• «جان صرف کند در آرزویم// گر خود همه شیر مرغ جویم» -> خاقانی
• «چون عرصه تنگت ندهد فرصت پرواز// رو آرزوی نعمت بی بال وپری کن» -> سعدی
• «چرخهای سنگین و زنگ زده زندگی با دستهای نامرئی امید میچرخند» -> ناصر الدین صاحب الزمانی
• «چه باید کرد: ای انسانها؟ باید رنج بریم، لب فرو بندیم. ستایش کنیم، امیدوار باشیم و بمیریم.» -> بلز پاسکال
• «چنان زندگی کن که وقت مردن آرزو خواهی کرد و با هرکس چنان رفتار کن که از او توقع داری.» -> کنفوسیوس
• «حتی با پیران نیز امید به گور نمیرود، زیرا هرچند مسیر آن با مرگ طبعاً متوقف میگردد لیکن اینجا هم امید تخم میگذارد، باز امید میروید.» -> شیللر
• «حیات بی امید، همدوش و همسفر ممات است.» -> اعتصام الملک
• «خداوند وقتی می خواهد کسی را فاسد سازد، او را به همه آرزوهایش می رساند.» -> اسکار وایلد
• «خردمند به کار خویش تکیه کند و نادان به آرزوی خویش.» -> علی ابن ابیطالب
• «خوشبختی این است که انسان دنیا را همان طور که آرزو می کند ببیند.» -> ناشناس
• «خوشبختی وجود ندارد و ما خوشبخت نیستیم، اما می توانیم این حق را به خود بدهیم که در آرزوی آن باشیم.» -> آنتوان چخوف
• «خدا امید و خواب را برای جبران غمهای زندگی بما ارزانی داشته است.» -> ولتر
• «دامنه آمال و آرزوی انسان انتهائی ندارد، سعادتمند کسی است که به افکار بی اساس و ایده آلهای بی معنا دل نبندد. در صدد مباش کاری کنی که چیزهاییکه برایت پیش میاید آنگونه پیشامد کند که تو آرزو داری. بلکه چیزهایی را که پیش می آید آنگونه که هستند آرزو کن، در اینصورت آرامش خاطر خواهی یافت» -> اپیکته توس
• «دست طبیعت امیدهای انسان را در هیچ حدود و ثغوری محصور نساخته است و آرزوهای بشری هرگز حدی نمی شناسند.» -> کندورسه
• «دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر// کز دیـو و دد ملولم و انسانم آرزوست// گفتند یافت می نشود جسته ایم ما// گفت آن که یافت می نشود آنم آرزوست» -> مولوی
• «دنیا با امید برپاست و آدمی بامید زنده است.» -> امثال و حکم دهخدا
• «راه زندگی پر از موانع و مشکلات است، تنها کسی میتواند از این راه پر خطر عبور کند که روحش از امید لبریز باشد و نومیدی دردی نفوذ نکند.» -> لرد آویبوری
• «زندگی نامه انسان عبارت است از: مدهوش از امیدها و آرزوها، پای کوبان به آغوش مرگ پناه بردن.» -> آرتور شوپنهاور
• «زندگی را همانگونه که هست بپذیرید و در این زمان است که آرزو محو می شود. سعی کنید همیشه شاد باشید بدون اینکه برای این شادی دلیل خاصی وجود داشته باشد و اینگونه است که به آرامش می رسید.» -> آنتونی رابینز
• «زیاد زیستن تقریباً آرزوی همه می باشد ولی خوب زیستن آرمان یکعده معدود.» -> ج.هیوز
• «سودمندترین داروها، رها کردن آرزوها است.» -> علی ابن ابیطالب
• «سراب امید هرچند مارا میفریبد، اقلاً دوره زندگی ما را بخوشی بآخر میرساند.» -> هامرلینگ
• «شهوات و امیال چون نسیمی هستند که در بادبان کشتی افتاده بحرکتش در می آورند، صحیح است که افراط آن سبب غرقش میشود لیکن بی وجود آن کشتی را یارای حرکت نیست، هر چیز در این جهان خطرناک و در عین حال لازم است.» -> ولتر
• «عاملیکه اینگونه زندگی را بر ما غم انگیز ساخته پیری و پایان لذتها نیست بلکه قطع امید است.» -> شکسپیر
• «قدرت در روزگار ما بی مقصد، بی مسؤولیت و حتی بی خواست و آرزو است. قدرت چیزی جز خود را نمی خواهد و قدرتی که در پی دستیابی به قدرت است، مصداق بارز «نهیلیسم» است و این است فاجعه بزرگ روزگار ما که در جنگ ها، اشغال ها، آوارگی انسان ها، پایمال کردنِ حق و حقوق ملت ها و ترور و خشونت تجلی می کند و این است راز و رمز مصیبتی که در اثر استخدام علم، هنر و دین توسط قدرت و اشتهای سیری ناپذیر قدرت های ریز و درشت روزگار ما برای استیلا برآنچه آن را «غیرخودی» و «دیگری» می دانند نصیب ما شده است و جهان ما را ناامن و از نعمت محبت و همدلی محروم کرده است.» -> محمد خاتمی
• «کشتی آرزو در این دریا// نفکند هیچ صاحب فرهنگ» -> خاقانی
• «کی ام من؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان// نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی» -> رهی معیری
• «کسیکه امید را وسیله معاش خود قرار بدهد، احتمال دارد از گرسنگی بمیرد.» -> فرانکلین
• «کسیکه هرگز متوقع و امیدوار نیست، هرگز روی نومیدی و خلاف انتظار نمیبیند.» -> برنارد شاو
• «گم شد جوانیم همه در آرزوی عشق // اما رهی نیافتم آخر به کوی عشق// از حجب و از غرور دل خرده سنج من// شد بهره ور ز عشق ولی ز آرزوی عشق» -> ژاله قائم مقامی
• «گریه چرا؟ فتح را آرزو کنید.» -> استفن گرین
• «مانند سایه ها، هرچه خورشید زندگی و عمر بیشتر رو به غروب می نهد، آرزوهای ما دور و درازتر می گردند.» -> دکتر یانگ
• «من در آرزوی انجام خدمتی بزرگ و پرشکوه زندگی می کنم، اما مبرم ترین وظیفه من انجام خدمات کوچکی است که در کسوتی بزرگ و شکوهمند ظاهر شوند» -> هلن کلر
• «من وصل یارم آرزو، او را به سوی غیر رو// نه من گنه کارم نه او، کار دل است این کارها» -> آذر بیگدلی
• «متانت ریشه امید است و امید کلید کامیابی.» -> کاظم زاده ایرانشهر
• «مردم بینوا و تیره بخت درمانی جز امید ندارند.» -> شکسپیر
• «مقصر ترین مردم کسانی هستند که روح مایوس دارند.» -> ناپلئون بوناپارت
• «و آن که با آرزو کند خویشی// اوفتد عاقبت به درویشی» -> نظامی
• «وقتی با دوستان به سر می بریم دیگر آرزویی نداریم.» -> لابرویر
• «هرگز از نرسیدن به آرزویت غصه مکن زیرا خداوند در فکر چیز های خوبتر برای توست.» -> خالده فاروق
• «هر تغییر و تحولی که برای جهان آرزو می کنی، در وجود خودت ایجاد کن!» -> ماهاتما گاندی
• «هرچه کمتر آرزو داشته باشید محرومیت های شما کمتر است.» -> پلوتارخ
• «همه آرزوها از نیاز سرچشمه می گیرد، یعنی از کمبودها و رنج ها.» -> آرتور شوپنهاور
• «یگانه تسکین دهنده آرزوهای طلائی دو چیز است، صبر و امید.» -> الکساندر دوما

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آرزو. آرزو به معنی منتظر بودن برای بدست آوردن چیزی یا کاری در آینده که دلخواه ماست، می باشد و از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.
آرزوهاى طولانى و دور در امور دنیوی که نتیجه آن غافل شدن از مرگ است، کراهت دارد.
مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة، ج۱۲، ص۳۶۴.
آرزو کردن مرگ حتى در سختى ها مکروه است.
طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۲۲.
۱. ↑ مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة، ج۱۲، ص۳۶۴.
...

[ویکی اهل البیت] آرزو. آرزو یعنی اشتها، قوت جذب ملایم.انسان با آرزو همزاد است و با آرزو زندگی می­کند. شب هنگام به امید و آرزوی روزی سرشار از سعادت و موفقیت به بستر می­رود و صبح به امید طلوع دوباره خورشید و روزی توأم با سعادت از خواب برمی­خیزد.
انسان نمی­تواند از امید و آرزو و خواسته جدا باشد. آنچه ناپسند است و در آیات و روایات گوناگون ما را از آن نهی کرده­اند، داشتن آرزوی طولانی است؛ یعنی آرزوهایی که متناسب با میزان توانایی و استعداد و در محدوده قدرت ما و حتی عمر کوتاه ما نمی­باشد. چیزی که نکوهش شده «طول امل» یعنی آرزوهای غیرمعقول و غیرمنطقی و دور از دسترس است که معمولا جز غم و غصه و حسرت و غلطیدن به ورطه گمراهی و دور شدن از حدود شرع و چارچوب دین ثمری ندارد.
واضح است که اصل «آرزو» و «امید» نه تنها مذموم و نکوهیده نیست بلکه نقش بسیار مهمی در حرکت چرخ های زندگی و پیشرفت در جنبه های مادی و معنوی بشر دارد. آرزوهای سازنده و بلند انسان را به سازندگی خویش دعوت می کند و سبب تکامل و ترقی روحی او می شود.
اگر آرزوها متوجه ارزش های والای انسانی باشد و یا جنبه مردمی و اجتماعی پیدا کند و در مسیر تکامل و پیشرفت واقعی انسان ها و درجات کمال قرار گیرد و انسان را به تلاش و کوشش بیشتر در این راه ها وادارد، بدون شک چنین آرزویی هر قدر طولانی بوده باشد، نه تنها نشانه پستی نیست که نشانه کمال انسان است.
امید و آرزو نسبت به آینده نیروی محرک انسان برای تلاش ها و کوشش هاست و اگر چراغ پرفروغ امید و آرزو در دل انسان خاموش گردد، در واقع روح او می میرد، نشاط زندگی از او رخت برمی بندد و انسان را به موجودی سست و بی هدف و بی تلاش مبدل می کند.
اصولا همت انسان به اندازه آرزوهای مثبت اوست، هر قدر دامنه آنها گسترده تر باشد همت او والاتر است و جالب این که از روایات اسلامی نیز به خوبی استفاده می شود که خداوند به مقدار این آرزوها به افراد باایمان، اجر و پاداش می دهد، چرا که نشانه آمادگی روح و جسم آنها برای انجام هر چه بیشتر اعمال صالح است و حتی از روایات استفاده می شود که اگر انسان آرزوی خوبی برای رضای خدا داشته باشد از دنیا بیرون نمی رود مگر این که خداوند او را به آرزویش می رساند
در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم: «مَنْ تَمَنَّی شَیْئاً وَ هُوَ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضاً، لَمْ یَخْرُجْ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی یُعْطَاهُ؛ کسی که آرزوی چیزی کند در حالی که رضای خداوند متعال در آن باشد از دنیا خارج نمی شود مگر این که به خواسته خود می رسد».

[ویکی فقه] آرزو (قرآن). آرزو یکی از مفاهیمی است که در قرآن به آن پرداخته شده است.
آرزو، خواست قلبی برای وقوع امری در گذشته یا آینده است که تحققش سخت یا ناشدنی است. آرزو با امید، طمع و حسرت تفاوت دارد؛ امید، در امور ممکن، و طمع در چیزهای قریب الوقوع به کار می رود
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن.
آثار آرزو، آرزوهای انبیا، آرزوهای انسان، آرزوی پسندیده، آرزوی ناپسند، بهترین آرزو، زمینه های آرزو.

گویش مازنی

/arzoo/ از مراتع نشتای عباس آباد

از مراتع نشتای عباس آباد


واژه نامه بختیاریکا

( آرزو ) وایه

جدول کلمات

آرزو
آرمان, بیوس, امل , امید
امل

پیشنهاد کاربران

میل ورغبت

امیدداشتن به زندگی خواسته ای دردل

ارزو یعنی رویا دست نیافتنی، شیطون ، کام گندم

رویا دست نیافتنی برای کم تلاشان

میل

wish

کام

اسم آرزو به معنی خارجی
دختر ماه دختری که هیچ گاه ناراحت نمی شود دختری که مانند خورشید می درخشد


آرزو یعنی رسیدن به خواسته های گذشته

به معنی میل و اشتیاق

آرزویعنی رویایی دست نیافتنی ومهربان ومتین


آرزو: در پهلوی اَرزوگ ārzōg بوده است .
( ( بدو گفت بنگر که تا آرزوی
چه خواهی ؛ بخواه از من ای نیکخوی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 281. )


ارزو یعنی عشق یعنی مراد دل هر چی بگم کم گفتم

هیوا ( در زبان کردی )
اِرمون ( در لهجه ی شاهرودی )
آرزو نام زن سلم ( پسر بزرگ فریدون در شاهنامه )
زن سلم را کرد نام آرزوی

دونفرش کن!

امید - ارمان

در زبان ترکی استانبولی می شود: دیلک

طلب، خواهش، درخواست

به زبان ترکی استانبلی دیلک

امید، آرمان

آرمان ها

در وبلاگهای تازی نکته ای نظم را جلب کرده آنها کلمه آرزو را ترکی دانسته اند ناخود آگاه برای اطمینان و چگونگی کم و کیف این واژه سری به لغت نامه استاد بی همتای زبان پارسی میانه جناب دکتر فره وشی که ان شالله قرین رحمات الهی باشند زدم در لغت نامه بی مثال ایشان کلمه آرزو به صورت آرزوک آورده شده بود به ناچار سری هم به کتاب جلیل القدر محمود کاشغری زدم و این کلمه را در کتاب ارزشمند ایشان ندیدم و به نظر این کلمه فقط در ترکی منتسب به آذربایجان ایران حضور دارد و حتی در ترکی استانبولی به صورت dilek هم معنا می شود و با توجه به این مسئله که نه آریماق در فارسی وارد شده است و ما متاسفانه از ترکی آذربایجانی نوشته ای بیشتر از قرن ششم یا هفتم هجری در اختیار نداریم مسلما این کلمه کاملا پارسی است و می توان انتساب آن را به ترکی کار یاوه گویان دانست

رسیدن ب خواسته ى دل

Wish یا dream

خواسته ، حاجت ، مراد

آرزو یعنی امید و آرزو
و اسم های هم معنیش ( اما خارجی ) میشن نادیا و تلما که هردوشون به معنای امید و آرزو هستن ⁦; - ) ⁩

آرمان، اشتیاق، امل، امید، انتظار، بویه، تمایل، تمنا، چشمداشت، خواست، خواهش، رجا، رغبت، شوق، غبطه، کام، گرایش، مراد، مطمع، مقصود، منیه، میل، وایه، هوی

آرزو
معنی آرزو: آرمان، اشتیاق، امل، امید

آرزو : /ārezu/ آرزو ( پهلوی، ārzok ) 1 - خواهش، کام، مراد، چشمداشت، امید، توقع و انتظار؛ 2 - میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب؛ 3 - ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دختر شاه یمن و همسر سلم پسر فریدون و نیز دختر ماهیار گوهر فروش و همسر بهرام گور.

آرزو یعنی کام، رویا، امید، آرمان، خواسته.


ونداد
desire

آرزو، یعنی خواسته ی دل، یعنی آرمان، اشتیاق،

بیوس

واژه ای کاملا فارسی است
�در پهلوی اَرزوگ ārzōg بوده است .
( ( بدو گفت بنگر که تا آرزوی
چه خواهی ؛ بخواه از من ای نیکخوی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 281. )

تمنّی ( امنیة ) ـ مودت ( ود )


کلمات دیگر: