مترادف بهیه : تابان، روشن، فاخر، شکوهمند
بهیه
مترادف بهیه : تابان، روشن، فاخر، شکوهمند
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
اسم: بهیه (دختر) (عربی) (تلفظ: behiye) (فارسی: بِهيه) (انگلیسی: behiye)
معنی: تابان، نیکو، زیبا، روشن، فاخر، شکوه مند
معنی: تابان، نیکو، زیبا، روشن، فاخر، شکوه مند
(تلفظ: behiye) (عربی) تابان ، روشن ؛ فاخر ، شکوهمند .
مترادف و متضاد
تابان، روشن
فاخر، شکوهمند
۱. تابان، روشن
۲. فاخر، شکوهمند
فرهنگ فارسی
نیکو، زیبا، روشن وتابان
( صفت ) موئ نث بهی
تانیث بهی ٠ مونث بهی ٠ یقال امراه بهیه ٠ یا روشن و تابان ٠ یا لقبی است که در وزارت خارجه به دولت روس میدادند ٠
( صفت ) موئ نث بهی
تانیث بهی ٠ مونث بهی ٠ یقال امراه بهیه ٠ یا روشن و تابان ٠ یا لقبی است که در وزارت خارجه به دولت روس میدادند ٠
فرهنگ معین
(بِ یَّ ) [ ع . بهیّة ] (ص . ) ۱ - روشن ، تابان . ۲ - نیکو، زیبا.
لغت نامه دهخدا
( بهیة ) بهیة. [ ب َ هی ی َ ] ( ع ص ) تأنیث بهی. ( آنندراج ). مؤنث بهی ، یقال امراءة بهیة. ( ناظم الاطباء ). || روشن و تابان. ( آنندراج ) ( غیاث ). || لقبی است که در وزارت خارجه به دولت روس میدادند: دولت بهیه روس ، مانند سنیه برای دولت انگلیس. ( یادداشت بخط مؤلف ).
بهیة. [ ب َ هی ی َ ] (ع ص ) تأنیث بهی . (آنندراج ). مؤنث بهی ، یقال امراءة بهیة. (ناظم الاطباء). || روشن و تابان . (آنندراج ) (غیاث ). || لقبی است که در وزارت خارجه به دولت روس میدادند: دولت بهیه ٔ روس ، مانند سنیه برای دولت انگلیس . (یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ عمید
تابان، درخشان.
پیشنهاد کاربران
بهیه
بهیه :/behiye/ بهیه ( عربی ) 1 - تابان، روشن؛ 2 - فاخر، شکوه مند. اسم بِهیه مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است
بهیه :/behiye/ بهیه ( عربی ) 1 - تابان، روشن؛ 2 - فاخر، شکوه مند. اسم بِهیه مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است
بهیه : خوب ، نیکو ، زیبا ، بهتر، خوبتر، زیباتر ، تابان ، روشن ، شکوهمند . بهیه ( به مجاز ) ویژگی کسی که بهتر و خوبتر و زیباتر است.
کلمات دیگر: