مترادف نوشین : شیرین، گوارا، ملایم
نوشین
مترادف نوشین : شیرین، گوارا، ملایم
فارسی به انگلیسی
aweet
nectar, sweet, tasty
فارسی به عربی
حلوی
فرهنگ اسم ها
اسم: نوشین (دختر) (فارسی) (تلفظ: nušin) (فارسی: نوشين) (انگلیسی: nushin)
معنی: شیرین، خوشایند، دلپذیر ( خواب )، شایسته ی بوسیدن، دلنشین، مطبوع، ملایم ( باد، نسیم )، گوارا، خوش گوار، شفابخش، ( اَعلام ) شهری در شهرستان ارومیه در استان آذربایجان غربی
معنی: شیرین، خوشایند، دلپذیر ( خواب )، شایسته ی بوسیدن، دلنشین، مطبوع، ملایم ( باد، نسیم )، گوارا، خوش گوار، شفابخش، ( اَعلام ) شهری در شهرستان ارومیه در استان آذربایجان غربی
(تلفظ: nušin) (در قدیم) شیرین ، خوشایند ، دلپذیر (خواب)؛ شایستهی بوسیدن ، شیرین (لب)؛ دلنشین ، مطبوع ، ملایم (باد ، نسیم) ؛ گوارا ، خوش گوار ؛ شفابخش.
مترادف و متضاد
مطبوع، شیرین، خوش، نوشین
شیرین، نوشین، چیز نسبتا شیرین
شیرین، گوارا، ملایم
فرهنگ فارسی
نوش، گوارا، شیرین
( صفت ) ۱ - شیرین . ۲ - گوارا .
مخفف نوشین روان صورتی دیگر از انوشیروان است ٠
( صفت ) ۱ - شیرین . ۲ - گوارا .
مخفف نوشین روان صورتی دیگر از انوشیروان است ٠
فرهنگ معین
(ص . ) شیرین ، گوارا.
لغت نامه دهخدا
نوشین. ( ص نسبی ) منسوب به نوش که به معنی شهد باشد. ( غیاث اللغات ). شیرین. ( غیاث اللغات ) ( برهان قاطع ). آلوده به نوش. از نوش. ( یادداشت مؤلف ). پرنوش. پر از شهد و شیرینی :
گفتم که مرا توشه ده از دو لب نوشین
کآهنگ سفر کردم و وقت سفر آمد.
به خراج هر دو عالم گهری فرست ما را.
ز نوشین جهان باد بسیاربهر.
ز لب جام را حلقه در گوش کرد.
ز نوشین لب خویش بگشاد بند.
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار.
به جوی اندرون آب نوشین روان شد
از این عدل و انصاف نوشین روانی.
به بانگ شیشم با بانگ افسر سگزی.
بیدار داشت باده نوشینم.
گران شد هر سری از خواب دوشین.
داغدل بود به امید دوا بازآمد.
هزار لشکرجنگی شکست لشکر او
به خواب نوشین اندر شده به لشکرگاه.
به برخورداری آمد خواب نوشین
که برناخورده بود از خواب دوشین.
شبها رود که گویم هرگز سحر نباشد.
بازدارد پیاده را ز سبیل.
رهائی نیابم سرانجام از این
خوشا باد نوشین ایران زمین.
دم نوشین عیسوی داری
زهر زراق مفتعل چه خوری ؟
گفتم که مرا توشه ده از دو لب نوشین
کآهنگ سفر کردم و وقت سفر آمد.
مسعودسعد.
به بهانه حدیثی بگشای لعل نوشین به خراج هر دو عالم گهری فرست ما را.
خاقانی.
انوشه منش باد دارای دهرز نوشین جهان باد بسیاربهر.
نظامی.
به نوشین لب آن جام را نوش کردز لب جام را حلقه در گوش کرد.
نظامی.
دگرباره نوشابه هوشمندز نوشین لب خویش بگشاد بند.
نظامی.
کنون که چشمه قند است لعل نوشینت سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار.
حافظ.
|| گوارا. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). خوش گوار : به جوی اندرون آب نوشین روان شد
از این عدل و انصاف نوشین روانی.
فرخی.
بگیر باده نوشین و نوش کن به صواب به بانگ شیشم با بانگ افسر سگزی.
منوچهری.
زیرا که تا به صبح شب دوشین بیدار داشت باده نوشینم.
ناصرخسرو.
چو دوری چند رفت از جام نوشین گران شد هر سری از خواب دوشین.
نظامی.
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح داغدل بود به امید دوا بازآمد.
حافظ.
|| مطبوع. دلنشین. دلپسند. ملایم طبع : هزار لشکرجنگی شکست لشکر او
به خواب نوشین اندر شده به لشکرگاه.
فرخی.
چشم فتنه در خواب نوشین شد و دیده داد و عدل بیدار گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 5 ). لشکر سلطان عطفه کردند و همه را بر مضاجع قتل در خواب نوشین بخوابانیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 295 ).به برخورداری آمد خواب نوشین
که برناخورده بود از خواب دوشین.
نظامی.
تو مست خواب نوشین تا بامداد و من راشبها رود که گویم هرگز سحر نباشد.
سعدی.
خواب نوشین بامداد رحیل بازدارد پیاده را ز سبیل.
سعدی.
|| جان بخش. روح نواز : رهائی نیابم سرانجام از این
خوشا باد نوشین ایران زمین.
فردوسی.
|| شفابخش : دم نوشین عیسوی داری
زهر زراق مفتعل چه خوری ؟
خاقانی.
نوشین . (اِخ ) مخفف نوشین روان ، صورتی دیگر از انوشیروان . رجوع به انوشیروان شود :
که با شاه نوشین به سر برده ام
تو را نیز در بر بپرورده ام .
که با شاه نوشین به سر برده ام
تو را نیز در بر بپرورده ام .
فردوسی .
نوشین . (ص نسبی ) منسوب به نوش که به معنی شهد باشد. (غیاث اللغات ). شیرین . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). آلوده به نوش . از نوش . (یادداشت مؤلف ). پرنوش . پر از شهد و شیرینی :
گفتم که مرا توشه ده از دو لب نوشین
کآهنگ سفر کردم و وقت سفر آمد.
به بهانه ٔ حدیثی بگشای لعل نوشین
به خراج هر دو عالم گهری فرست ما را.
انوشه منش باد دارای دهر
ز نوشین جهان باد بسیاربهر.
به نوشین لب آن جام را نوش کرد
ز لب جام را حلقه در گوش کرد.
دگرباره نوشابه ٔ هوشمند
ز نوشین لب خویش بگشاد بند.
کنون که چشمه ٔ قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار.
|| گوارا. (برهان قاطع) (آنندراج ). خوش گوار :
به جوی اندرون آب نوشین روان شد
از این عدل و انصاف نوشین روانی .
بگیر باده ٔ نوشین و نوش کن به صواب
به بانگ شیشم با بانگ افسر سگزی .
زیرا که تا به صبح شب دوشین
بیدار داشت باده ٔ نوشینم .
چو دوری چند رفت از جام نوشین
گران شد هر سری از خواب دوشین .
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغدل بود به امید دوا بازآمد.
|| مطبوع . دلنشین . دلپسند. ملایم طبع :
هزار لشکرجنگی شکست لشکر او
به خواب نوشین اندر شده به لشکرگاه .
چشم فتنه در خواب نوشین شد و دیده ٔ داد و عدل بیدار گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 5). لشکر سلطان عطفه کردند و همه را بر مضاجع قتل در خواب نوشین بخوابانیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 295).
به برخورداری آمد خواب نوشین
که برناخورده بود از خواب دوشین .
تو مست خواب نوشین تا بامداد و من را
شبها رود که گویم هرگز سحر نباشد.
خواب نوشین بامداد رحیل
بازدارد پیاده را ز سبیل .
|| جان بخش . روح نواز :
رهائی نیابم سرانجام از این
خوشا باد نوشین ایران زمین .
|| شفابخش :
دم نوشین عیسوی داری
زهر زراق مفتعل چه خوری ؟
|| مخفف نیوشین . گوش کردنی . شنیدنی (؟). (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
گفتم که مرا توشه ده از دو لب نوشین
کآهنگ سفر کردم و وقت سفر آمد.
مسعودسعد.
به بهانه ٔ حدیثی بگشای لعل نوشین
به خراج هر دو عالم گهری فرست ما را.
خاقانی .
انوشه منش باد دارای دهر
ز نوشین جهان باد بسیاربهر.
نظامی .
به نوشین لب آن جام را نوش کرد
ز لب جام را حلقه در گوش کرد.
نظامی .
دگرباره نوشابه ٔ هوشمند
ز نوشین لب خویش بگشاد بند.
نظامی .
کنون که چشمه ٔ قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار.
حافظ.
|| گوارا. (برهان قاطع) (آنندراج ). خوش گوار :
به جوی اندرون آب نوشین روان شد
از این عدل و انصاف نوشین روانی .
فرخی .
بگیر باده ٔ نوشین و نوش کن به صواب
به بانگ شیشم با بانگ افسر سگزی .
منوچهری .
زیرا که تا به صبح شب دوشین
بیدار داشت باده ٔ نوشینم .
ناصرخسرو.
چو دوری چند رفت از جام نوشین
گران شد هر سری از خواب دوشین .
نظامی .
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغدل بود به امید دوا بازآمد.
حافظ.
|| مطبوع . دلنشین . دلپسند. ملایم طبع :
هزار لشکرجنگی شکست لشکر او
به خواب نوشین اندر شده به لشکرگاه .
فرخی .
چشم فتنه در خواب نوشین شد و دیده ٔ داد و عدل بیدار گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 5). لشکر سلطان عطفه کردند و همه را بر مضاجع قتل در خواب نوشین بخوابانیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 295).
به برخورداری آمد خواب نوشین
که برناخورده بود از خواب دوشین .
نظامی .
تو مست خواب نوشین تا بامداد و من را
شبها رود که گویم هرگز سحر نباشد.
سعدی .
خواب نوشین بامداد رحیل
بازدارد پیاده را ز سبیل .
سعدی .
|| جان بخش . روح نواز :
رهائی نیابم سرانجام از این
خوشا باد نوشین ایران زمین .
فردوسی .
|| شفابخش :
دم نوشین عیسوی داری
زهر زراق مفتعل چه خوری ؟
خاقانی .
|| مخفف نیوشین . گوش کردنی . شنیدنی (؟). (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
۱. شیرین، دلپسند: لب نوشین، خواب نوشین بامداد رحیل / باز دارد پیاده را ز سبیل (سعدی: ۵۲ ).
۲. شفابخش: دَمِ نوشین عیسوی داری / زهر زرّاق مفتعل چه خوری؟ (خاقانی: ۸۰۱ ).
۳. گوارا، خوش گوار: به جوی اندرون آب نوشین روان شد / از این عدل و انصاف نوشیروانی (فرخی: ۳۹۳ ).
۲. شفابخش: دَمِ نوشین عیسوی داری / زهر زرّاق مفتعل چه خوری؟ (خاقانی: ۸۰۱ ).
۳. گوارا، خوش گوار: به جوی اندرون آب نوشین روان شد / از این عدل و انصاف نوشیروانی (فرخی: ۳۹۳ ).
دانشنامه عمومی
نوشین (نائین). نوشین (نائین)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان نائین در استان اصفهان ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان لای سیاه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹ نفر (۴خانوار) بوده است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان لای سیاه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹ نفر (۴خانوار) بوده است.
wiki: نوشین (نائین)
دانشنامه آزاد فارسی
شهری در استان آذربایجان غربی، شهرستان ارومیه، و مرکز اداری بخش نازلو. با ارتفاعی حدود ۱,۳۵۰ متر، در جلگه ای مزروعی، در ۲۰ کیلومتری شمال ارومیه، سر راه ارومیه به سلماس، قرار دارد. اقلیم آن معتدل و نیمه خشک و جمعیت آن۶,۷۶۴ نفر است (۱۳۸۵).
wikijoo: نوشین
پیشنهاد کاربران
اسم من نوشین پدرم این اسم رو انتخاب کرده اخه عاشق کلوچه کیک بوده و بخاطر همین هم اسم منو گذاشته نوشین امیدوارم زندگی همه مثل زندگی نوشین ها شیرین باشه
نوشین یعنی شیرین گوارا و شایسته بوسیدن و دلپذیر
اسم من نوشین هست
اسم داداشمم افشین هست
پیشنهاد واسه افرادی ک میخان برای بچه هاشون اسم انتخاب کنند. 😊
اسم من نوشین هست
اسم داداشمم افشین هست
پیشنهاد واسه افرادی ک میخان برای بچه هاشون اسم انتخاب کنند. 😊
نوشین یه اسم دخترونس
اسم مرد نیست - نکته -
اسم مرد نیست - نکته -
در قدیم ایرانیا به عسل میگفتن نوشین. . .
اسم من نوشین هست و من اسم رو خیلی دوست دارم و به این باور دارم که معنی اسم و خود اسم رو انسان تاثیر دارد.
من اسمم نوشین هستش
به نظرم نوشین یه اسم پر مفهوم وزیباست
به نظرم نوشین یه اسم پر مفهوم وزیباست
نوشین ی اسم پرمعنی اسم نوشین هست ومن عاشق اسم خودمم هرکی اسمش نوشین هست بهترین دختره
وقتی تازه به دنیا اومدم مادر بزرگم گفت اسمش رو بزارید نوشین
ولی مامان اسم عاطفه رو برای من انتخاب کرده بود . از اسمم راضی هستم ولی الان که خودم دارم مادر میشم میخوام اسم دخترم رو نوشین بزارم .
ولی مامان اسم عاطفه رو برای من انتخاب کرده بود . از اسمم راضی هستم ولی الان که خودم دارم مادر میشم میخوام اسم دخترم رو نوشین بزارم .
انوشا : /anušā/بی مرگ و جاویدان. اَنوشا اسم دخترانه باریشه فارسی به معنی بی مرگ وجاویدان است.
آنوشا :/ānušā/ مذهب وکیش و آیین . آنوشا اسم دخترانه باریشه فارسی به معنی مذهب وکیش است.
امریتا : Amrita بی مرگ - جاودان . اَمریتا اسم دخترانه ایرانی باریشه اوستایی به معنای بی مرگ و جاودان است .
انوشه : /anuše/ جاوید، باقی، پایدار - ( در حالت قیدی ) به طور همیشگی، جاویدان، ابدی. اسم دخترانه باریشه فارسی به معنی جاوید و باقی و پایدار است .
نوشین :nušin ( در قدیم ) شیرین، خوشایند، دلپذیر ( خواب ) ؛ 2 - شایسته ی بوسیدن، شیرین ( لب ) ؛ 3 - دلنشین، مطبوع، ملایم ( باد، نسیم ) ؛ 4 - گوارا، خوش گوار؛ 5 - شفابخش؛ 6 - ( اَعلام ) شهری در شهرستان ارومیه در استان آذربایجان غربی.
نوشینه : /nušine/ نوشینه اسم دخترانه با ریشه فارسی است . نوشینه به معنای ( نوش اینه ( پسوند نسبت ) ) ، 1 - منسوب به نوش، منتسب به نوش؛2 - نوشین، ن نوشین .
نیوشا : /niyušā/ نیوشا اسم دخترانه باریشه فارسی است . نیوشا به معنای 1 - ( در قدیم ) شنوا، شنونده؛ 2 - ( به مجاز ) یادگیرنده، آموزنده.
نوشا : /nušā/ نوشا اسم دخترانه باریشه فارسی است . نوشا به معنای ( نوش ا ( پسوند با معنی فاعلی ) ) ، 1 - نیوشا، شنوا، شنونده؛ 2 - ( به مجاز ) یادگیرنده و آموزنده؛ 3 - شیرین، زندگی.
نوشان : /nušān/ نوشان اسم دخترانه با ریشه فارسی است . نوشا به معنای 1 - نوشاندن، نوشانیدن، به نوشیدن واداشتن؛ 2 - ( صفت فاعلی از نوش ) شیرینی بخش.
آنوشا :/ānušā/ مذهب وکیش و آیین . آنوشا اسم دخترانه باریشه فارسی به معنی مذهب وکیش است.
امریتا : Amrita بی مرگ - جاودان . اَمریتا اسم دخترانه ایرانی باریشه اوستایی به معنای بی مرگ و جاودان است .
انوشه : /anuše/ جاوید، باقی، پایدار - ( در حالت قیدی ) به طور همیشگی، جاویدان، ابدی. اسم دخترانه باریشه فارسی به معنی جاوید و باقی و پایدار است .
نوشین :nušin ( در قدیم ) شیرین، خوشایند، دلپذیر ( خواب ) ؛ 2 - شایسته ی بوسیدن، شیرین ( لب ) ؛ 3 - دلنشین، مطبوع، ملایم ( باد، نسیم ) ؛ 4 - گوارا، خوش گوار؛ 5 - شفابخش؛ 6 - ( اَعلام ) شهری در شهرستان ارومیه در استان آذربایجان غربی.
نوشینه : /nušine/ نوشینه اسم دخترانه با ریشه فارسی است . نوشینه به معنای ( نوش اینه ( پسوند نسبت ) ) ، 1 - منسوب به نوش، منتسب به نوش؛2 - نوشین، ن نوشین .
نیوشا : /niyušā/ نیوشا اسم دخترانه باریشه فارسی است . نیوشا به معنای 1 - ( در قدیم ) شنوا، شنونده؛ 2 - ( به مجاز ) یادگیرنده، آموزنده.
نوشا : /nušā/ نوشا اسم دخترانه باریشه فارسی است . نوشا به معنای ( نوش ا ( پسوند با معنی فاعلی ) ) ، 1 - نیوشا، شنوا، شنونده؛ 2 - ( به مجاز ) یادگیرنده و آموزنده؛ 3 - شیرین، زندگی.
نوشان : /nušān/ نوشان اسم دخترانه با ریشه فارسی است . نوشا به معنای 1 - نوشاندن، نوشانیدن، به نوشیدن واداشتن؛ 2 - ( صفت فاعلی از نوش ) شیرینی بخش.
شیرین گوارا دلچسب. خواب خوش
اسمم نوشینه برادرم افشین
من بشدت عاشق اسمم و همیشه از پدرم بخاطر انتخاب این اسم سپاسگزار بودم واقعا لذت میبرم هربار ک صدام میکنن نوشین.
نوشین یک اسم پر مفهوم و دخترانی اگاه و دانا و توانمند همچین اسمی رو دارن و زندگی شیرینی دارن
من بشدت عاشق اسمم و همیشه از پدرم بخاطر انتخاب این اسم سپاسگزار بودم واقعا لذت میبرم هربار ک صدام میکنن نوشین.
نوشین یک اسم پر مفهوم و دخترانی اگاه و دانا و توانمند همچین اسمی رو دارن و زندگی شیرینی دارن
کلمات دیگر: