سدنا (اساطیر). سِدنا (به اینوکتیتوت: ᓴᓐᓇ, Sanna) در اساطیر اینویی ایزدبانوی دریا و حیوانات دریایی است که همچنین با نام زن دریایی یا مادر دریا شناخته می شود. افسانه های سدنا به توضیح منشأ موجودات دریایی و چگونگی حکومت او بر آدلیوون، دنیای مردگان در اساطیر اینویی ها را شرح می دهد. از آنجایی که سدنا فراهم کننده حیوانات دریایی به جهت استفاده در تغذیه انسان ها می باشد، به عنوان مهم ترین ایزدبانو اینوئیت به شمار می رود.
نسخه های مختلفی از افسانه های سدنا در میان اینویی هایی که در شمال کانادا و گرینلند زندگی می کنند وجود دارد، اما خط کلی داستان همه آن ها کم و بیش با یکدیگر یکسان است.
بر اساس افسانه ها، سدنا در ناحیهٔ قطبی شرق کانادا دختری زیبا و جوان بود که برای کمک به پدر پیرش از ازدواج تن می زد. پدرش او را تنبیه کرد و او را از روستای خود به جزیرهٔ مجاور تبعید کرد. زمانی که شکارچی ناشناس از راه رسید، پدر سدنا در ازای مقداری ماهی با ازدواج آن ها قبول کرد. روزی از پیش شوهرش گریخت، سوار قایق شد و بیگانه خوش قیافه ای او را نجات داد و با او ازدواج کرد. پس از مدتی، او کشف کرد که شوهر جدیدش مرغ توفان بود و به شکل آدمی در آمده بود. بار دیگر گریخت و سوار قایق شوهرش شد و پس از مدتی پدر و برادرانش که در آن حوالی سرگرم شکار بودند، او را شناختند. وقتی که وارد قایق آن ها می شد، مرغ توفان ظاهر شد و تکان بال های ستمگر خود، توفانی عظیم پدید آورد. سدنا به لبهٔ قایق پدر چسبید، اما از ترس اینکه آن ها همه غرق خواهند شد، انگشتان خود را با چاقوی شکار برید تا به جهان زیرزمینی و قعر دریا بلغزد و بدین گونه انگشتانش به پستانداران دریایی بدل شدند. سدنا بانوی فک ها، نهنگ ها و گراز دریایی شد و اکنون در غاری زندگی می کند. اگر مردم او را خشنود سازند، کاری می کند که آن ها بتوانند پستانداران دریایی را شکار کند.
در روایات دیگر، سدنا کودکی با اشتهای فوق العاده بود که حتی سعی کرد دست پدرش را هنگامی که او خواب بود بخورد. وقتی که پدرش از خواب بیدار شد، سدنا را توسط قایقی به دریا برد. او سعی کرد سدنا را به دریا پرتاب کرد، اما او محکم به کنار قایق چسبیده بود. سپس پدرش شروع به بریدن انگشتان سدنا نمود. درحالی که قطعه های برید شده انگشتان سدنا به داخل آب می افتاد، آن ها تبدیل به فک، نهنگ و شیر دریایی شدند. وقتی تمام انگشتانش بریده شدند، به پایین ترین نقطه دریا کشیده شد، مکانی که او تبدیل به نگهبان ارواح مردگان گشت.