مترادف امل : آرزو، امید، رجا
متضاد امل : یاس
برابر پارسی : ( آمل ) آرزورسان، یاری گر
fogyish
wish, desire, aspiration, ideal, hope
conservative, old-fashioned, parochial, provincial, stick-in-the mud, stodgy, Victorian
اميد , اميدواري چشم داشت , چشم انتظاري , انتظار داشتن , ارزو داشتن , اميدواربودن
(تلفظ: amal) (عربی) (در قدیم) امید و آرزو.
آرزو، امید، رجا ≠ یاس
(اَ مَ) [ ع . ] ( اِ.) امید، آرزو. ج . آمال .
(اُ مُّ) [ ع . ] (ص .) کهنه پرست ، کسی که با تمدن و تجدد سازگار نباشد.
امل . [ اَ ] (ع اِ) اَمَل . رجوع به اَمَل شود.
کسایی (از فرهنگ شعوری ).
منوچهری .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
سوزنی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
ظهیر فاریابی .
مولوی (مثنوی ).
مولوی (مثنوی ).
مولوی (مثنوی ).
(بوستان ).
(بوستان ).
سعدی .
حافظ.
حافظ.
؟
؟ (آنندراج ).
حافظ.
امل . [ اُ م ُ ] (ع اِ) ج ِ اَمیل . رجوع به اَمیل شود.
امل . [ اُم ْ م ُ ] (ص ) مأخوذ از ام عربی مادر و الف و لام تعریف عربی . چنانکه در ام البنین و غیره هست مانند اَبُل که در تداول عامه مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و غیره است . (از یادداشت مؤلف و فرهنگ فارسی معین ). کسی که بآداب و تمدن آشنا نباشد (بیشتر در مورد زنان استعمال میشود). زن شلخته و بد سر و وضع. (فرهنگ فارسی معین ). زن عامی و معتقد بخرافات و نادان برسمهای زمان خود. زنی که طرفدار طرز زندگی قدیم باشد.
امید؛ آرزو؛ آرمان.
کسی که آشنا به آدابورسوم زمان نباشد و لباس و ظاهر یا افکارش مطابق زمانه نیست؛ کهنهپرست.
آرزو