کلمه جو
صفحه اصلی

نوبر


مترادف نوبر : تازه رسیده، نوباوه، نورس، طرفه

فارسی به انگلیسی

young, new, prime, first-fruits, [n.] first - fruits, [adj.] new or strange

[n.] first - fruits, new or strange


young, new, prime


فرهنگ اسم ها

اسم: نوبر (دختر) (فارسی) (تلفظ: no (w) bar) (فارسی: نوبَر) (انگلیسی: now bar)
معنی: ( به مجاز ) تازه و جدید، شاداب، نو برانه، ویژگی میوه ای که در آغاز فصل خود به بازار می آید، ( در قدیم ) تَر و تازه، ( در قدیم ) تحفه، تر و تازه و جدید

(تلفظ: no(w)bar) ویژگی میوه‌ای که در آغاز فصل خود به بازار می‌آید ؛ (به مجاز) تازه و جدید ؛ (در قدیم) تَر و تازه ، شاداب ؛ (در قدیم) تحفه ، نو برانه .


مترادف و متضاد

طرفه


first fruit (اسم)
نوبر

firstling (اسم)
نوبر

تازه‌رسیده، نوباوه، نورس


۱. تازهرسیده، نوباوه، نورس
۲. طرفه


فرهنگ فارسی

میوه نورس، میوهای که تازه ببار آمده است، نوبرانه
(اسم ) ۱- میوه نو رس .۲- گیاه پیش رس و تازه رس . ۳ - هرچیز که تازه پدید آمده . ۴- دختری که پستانهایش تازه برجسته و نمایان شده .
دهی است از دهستان آختاچی بوکان از بخش بوکان شهرستان مهاباد در ۱۹ هزار گزی مغرب بوکان در جلگ. معتدل هوائی واقع است ٠ آبش از چشمه محصولش غلات و توتون و حبوبات شغل اهالیش زراعت و گله داری و جاجیم بافی است ٠

فرهنگ معین

(نُ بَ ) (اِمر. ) ۱ - میوة نورس . ۲ - هرچیز که تازه پدید آمده .

لغت نامه دهخدا

نوبر. [ ن َ / نُو ب َ ]( ص مرکب ، اِ مرکب ) نوبرآمده. ( جهانگیری ) ( از برهان قاطع ). نورس. ( انجمن آرا ).هر گیاه و نبات پیش رس که نو برآمده باشد. ( ناظم الاطباء ). گیاه و درخت نورس که تازه دمیده و بالیده باشد. تازه سال. نودمیده. نوشکفته. نوبالیده :
به یک چشمزد از دل سنگ سخت
به معجز برآورد نوبر درخت.
اسدی.
خور روبهان پاک عنبر بدی
دگر تازه گل های نوبر بدی.
اسدی.
دلبر آن به که کسش نشناسد
نوبر آن به که خسش نشناسد.
خاقانی.
شاخ تر ازبهر گل نوبر است
هیزم خشک از پی خاکستر است.
نظامی.
پیر از سر آن بهار نوبر
آمد برِ آن بهار دیگر.
نظامی.
|| نوباوه. ( رشیدی ) ( انجمن آرا )( آنندراج ). میوه نورس. ( غیاث اللغات ) ( برهان قاطع )( ناظم الاطباء ). نوبرآمده از فواکه و بُقول. ( رشیدی ). هر چیز از نباتات که پیش رس و نوبرآمده باشد. ( برهان قاطع ). میوه پیش رس. ( ناظم الاطباء ). میوه که بار اول به دست آمده است. باکور. باکوره. بکیرة. ترونده. ( یادداشت مؤلف ) :
نوبر صبح یک دم است اینْت شگرف اگر دهی
داد دمی که می دهد صبحدمت به نوبری.
خاقانی.
ای باغ جان که به ز لبت نوبری ندارم
یاد لبت خورم که سر دیگری ندارم.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 280 ).
امسال نوبر دل خاقانی است عشق
خوش میوه ای است عشق و به نوبر نکوتر است.
خاقانی.
تهنیت بادا که در باغ سخن
گر شکوفه فوت شد نوبر بزاد.
خاقانی.
کس نه به این داغ تو بودی و من
نوبر این باغ تو بودی و من.
نظامی.
نوبر باغ هفت چرخ کهن
دره تاج عقل و تاج سخن.
نظامی.
|| نوثمر. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). درختی که بار اول میوه آورده است. ( یادداشت مؤلف ). برنما :
از صد گلت یکی ندمیده ست صبر کن
کاکنون هنوز گلبن بخت تو نوبر است.
ظهیر.
در جوانی سعی کن گر بی خلل خواهی عمل
میوه بی نقصان بود چون از درخت نوبر است.
جامی.
|| هر چیز که تازه پدید آمده باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). بدیع. تازه. طرفه :
در او هر دمی نوبری می رسد
یکی می رود دیگری می رسد.
نظامی.

نوبر. [ ن َ / نُو ب َ ](ص مرکب ، اِ مرکب ) نوبرآمده . (جهانگیری ) (از برهان قاطع). نورس . (انجمن آرا).هر گیاه و نبات پیش رس که نو برآمده باشد. (ناظم الاطباء). گیاه و درخت نورس که تازه دمیده و بالیده باشد. تازه سال . نودمیده . نوشکفته . نوبالیده :
به یک چشمزد از دل سنگ سخت
به معجز برآورد نوبر درخت .

اسدی .


خور روبهان پاک عنبر بدی
دگر تازه گل های نوبر بدی .

اسدی .


دلبر آن به که کسش نشناسد
نوبر آن به که خسش نشناسد.

خاقانی .


شاخ تر ازبهر گل نوبر است
هیزم خشک از پی خاکستر است .

نظامی .


پیر از سر آن بهار نوبر
آمد برِ آن بهار دیگر.

نظامی .


|| نوباوه . (رشیدی ) (انجمن آرا)(آنندراج ). میوه ٔ نورس . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع)(ناظم الاطباء). نوبرآمده از فواکه و بُقول . (رشیدی ). هر چیز از نباتات که پیش رس و نوبرآمده باشد. (برهان قاطع). میوه ٔ پیش رس . (ناظم الاطباء). میوه که بار اول به دست آمده است . باکور. باکوره . بکیرة. ترونده . (یادداشت مؤلف ) :
نوبر صبح یک دم است اینْت شگرف اگر دهی
داد دمی که می دهد صبحدمت به نوبری .

خاقانی .


ای باغ جان که به ز لبت نوبری ندارم
یاد لبت خورم که سر دیگری ندارم .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 280).


امسال نوبر دل خاقانی است عشق
خوش میوه ای است عشق و به نوبر نکوتر است .

خاقانی .


تهنیت بادا که در باغ سخن
گر شکوفه فوت شد نوبر بزاد.

خاقانی .


کس نه به این داغ تو بودی و من
نوبر این باغ تو بودی و من .

نظامی .


نوبر باغ هفت چرخ کهن
دره ٔ تاج عقل و تاج سخن .

نظامی .


|| نوثمر. (انجمن آرا) (آنندراج ). درختی که بار اول میوه آورده است . (یادداشت مؤلف ). برنما :
از صد گلت یکی ندمیده ست صبر کن
کاکنون هنوز گلبن بخت تو نوبر است .

ظهیر.


در جوانی سعی کن گر بی خلل خواهی عمل
میوه بی نقصان بود چون از درخت نوبر است .

جامی .


|| هر چیز که تازه پدید آمده باشد. (فرهنگ فارسی معین ). بدیع. تازه . طرفه :
در او هر دمی نوبری می رسد
یکی می رود دیگری می رسد.

نظامی .


|| تحفه . نوبرانه :
نوبر چرخ کهن نیست به جز جام می
حامله ای زآب خشک گوهر تر در شکم .

خاقانی .


او راست باغ جود و مرا باغ جان و من
نوبر فرستمش عوض نوبرسخاش .

خاقانی .


|| دختر نارپستان . (غیاث اللغات ). دختری که پستانهای او نو برآمده باشدو نمایان شده باشد. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (ازآنندراج ).

نوبر. [ ن َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بوکان از بخش بوکان شهرستان مهاباد، در 19 هزارگزی مغرب بوکان در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 422 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و توتون و حبوبات ، شغل اهالیش زراعت و گله داری و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


فرهنگ عمید

۱. تازه، نو.
۲. میوه ای که تازه به بازار آورده باشند.
* نوبر کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی )
۱. خوردن میوۀ نورسیده.
۲. دست یافتن.

۱. تازه؛ نو.
۲. میوه‌ای که تازه به بازار آورده باشند.
⟨ نوبر کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی)
۱. خوردن میوۀ نورسیده.
۲. دست یافتن.


دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۸°۰۴′۵۱٫۵۲″ شمالی ۴۶°۱۷′۲۴٫۴۲″ شرقی / ۳۸٫۰۸۰۹۷۷۸°شمالی ۴۶٫۲۹۰۱۱۶۷°شرقی / 38.0809778; 46.2901167
علی مسیو
محمدعلی تربیت
نوبر یکی از محله های بزرگ و تاریخی شهر تبریز است که در مرکز این شهر واقع شده است. این محله از سمت شمال به محله های راسته کوچه و مهادمهین، از سمت جنوب به تپه های یانیق، از سمت شرق به محلهٔ مارالان و از سمت غرب به محله های چرنداب و مهادمهین محدود شده است. از مهم ترین کوی های محلهٔ نوبر می توان حاج اسماعیل، له له بیگ (کوی شهید یوشاری)، سیدلر (جزو منطقه چرنداب است) و مقصودیه را نام برد که دارای کوچه های پیچاپیچ بسیاری هستند. همچنین قنات های اکبرآباد، توپچی باشی، فتح الله اف، قورچی باشی و ملاباشی در این محله قرار گرفته اند. محلهٔ نوبر صاحب ۲۶ مسجد مختلف است که مسجد قانلی (جزو منطقه چرنداب است) و مسجد میدان از مهم ترین آن ها هستند. باغ شمال که مجموعه ای متشکل از تأسیسات فرهنگی، مسکونی، نظامی و ورزشی است و نیز لشکر ۲۱ حمزهٔ سیدالشهدا در این محله واقع شده اند. مرکز محلهٔ نوبر، میدان مقصودیه می باشد که از نام مقصودبیگ نامی از سرداران دورهٔ صفویه گرفته شده است.
از آثار و بناهای تاریخی محلهٔ نوبر می توان به بازار امیر، بازار پنبه فروش ها، بازار قائم مقام، بازار مسگران، بازارچهٔ ساعدالملک، بازارچهٔ فراش باشی، پل میرزاارضی، چاپارخانه، حمام قاضی، خانهٔ حاج سیدباقر، خانهٔ حاج میرزاشفیع آقامجتهد، خانهٔ حاج صمد طاهباز، خانهٔ محمدآقا سرتیب، خانهٔ حاج میرزایوسف آقا، خانهٔ میرزاارضی، خانهٔ میرزاجلیل جاپارباشی، خانهٔ میرزاحسن قافی، خانهٔ میرزارفیع مستوفی، خانهٔ میرزاصادق خان رئیس، خانهٔ میرزاعظیم مستوفی، خانهٔ میرزانصرالله کشلرنویس، خانهٔ نظام العلما، دروازهٔ باغ میشه، دروازهٔ خیابان، کاروانسرای حاج سیدحسین، کاروانسرای حاج شیخ جعفر، کاروانسرای حاج محمد قره باغی، کاروانسرای حاج میرزاجعفر، کاروانسرای حاج حسین، کاروانسرای خلیل بیگ، کاروانسرای مراغه ای ها، کاروانسرای مرتضی قلی، کاروانسرای مهدی خان فراش باشی، کاروانسرای میرزااسماعیل، کاروانسرای میرزاتقی آجودان باشی، کاروانسرای میرزانصرالله، مسجد میرزاابراهیم، مسجد میرزامهدی قاضی، مقبرهٔ میرزامهدی قاضی، میدان چوب فروش ها و میدان هفت کچل اشاره کرد.
نادر میرزا دربارهٔ نوبر می نویسد:

گویش مازنی

/noobar/ هر چیز تازه – اولین چین میوه

هر چیز تازه – اولین چین میوه


پیشنهاد کاربران

تبلیغ رو کم کنید روی مخ شده

سلام اسم خود من نوبر هستش. و افتخار میکنم به اینکه اسمم نوبره م معنی بسیار خوبی داره . از این سایت فوق العاده هم سپاسگزارم


کلمات دیگر: