معنی: بنده خداوند بزرگوار و والا، بنده ی خدای بزرگوار، ( اَعلام ) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشید رازی دانشمند شیعه در قرن هجری، ( در اعلام ) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشید رازی دانشمند شیعه در قرن ششم ( هـق )، بنده پروردگار که جلیل و بزرگ است، نام دانشمند شیعه قرن ششم، عبدالجلیل رازی
عبدالجلیل
فرهنگ اسم ها
معنی: بنده خداوند بزرگوار و والا، بنده ی خدای بزرگوار، ( اَعلام ) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشید رازی دانشمند شیعه در قرن هجری، ( در اعلام ) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشید رازی دانشمند شیعه در قرن ششم ( هـق )، بنده پروردگار که جلیل و بزرگ است، نام دانشمند شیعه قرن ششم، عبدالجلیل رازی
(تلفظ: abodoljalil) (عربی) بندهی خدای بزرگوار؛ (در اعلام) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشید رازی دانشمند شیعه در قرن ششم (هـ.ق).
فرهنگ فارسی
رشید الدین و طواط
لغت نامه دهخدا
ز بس که کاست مه از میل طاق ابرویش
شد آن چنان که نمود استخوان پهلویش.
عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ ] ( اِخ ) ابن فیروزبن الحسین الغزنوی النحوی. از بزرگان و اعیان غزنه بود. او راست : کتاب الهدایة فی النحو. لباب التصریف. معانی الحروف. مونس الانسان و مذهب الاحزان. ( از روضات ص 422 ).
عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ] ( اِخ ) ابن محمدبن احمد العمری فلکی معروف به ابن عبدالهادی. از مردم دمشق است و متصوف بود. او راست : الربع الجامع، و الربع لمقنطر. کتاب الهندسه. الممتنع السهل فی علم الرمل. وی به سال 1055 هَ. ق. متولدشد و در 1087 به مدینه درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن عبدالباقی البعلی الدمشقی. وی عالم به نحو و از مردم بعلبک است به دمشق متولد شد و هم بدانجا درگذشت. او راست : نظم الشافیه در علم صرف ، شرح آن ، تشطیر الفیه ابن مالک ،و او را شعری است. وی به سال 1079 هَ. ق. متولد شدو به سال 1119 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن عبدالجلیل الانصاری القرطبی ، مکنی به ابومحمد. ازعلماء علم عربیت بود و قضاوت جزیره خضراء یافت و در حدود سال 600 هَ. ق. درگذشت. ( از روضات ص 422 ).
عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ ] ( اِخ ) رشیدالدین وطواط. رجوع به رشیدالدین وطواط شود.
عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) ابن فیروزبن الحسین الغزنوی النحوی . از بزرگان و اعیان غزنه بود. او راست : کتاب الهدایة فی النحو. لباب التصریف . معانی الحروف . مونس الانسان و مذهب الاحزان . (از روضات ص 422).
عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالباقی البعلی الدمشقی . وی عالم به نحو و از مردم بعلبک است به دمشق متولد شد و هم بدانجا درگذشت . او راست : نظم الشافیه در علم صرف ، شرح آن ، تشطیر الفیه ٔ ابن مالک ،و او را شعری است . وی به سال 1079 هَ . ق . متولد شدو به سال 1119 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالجلیل الانصاری القرطبی ، مکنی به ابومحمد. ازعلماء علم عربیت بود و قضاوت جزیره ٔ خضراء یافت و در حدود سال 600 هَ . ق . درگذشت . (از روضات ص 422).
عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) رشیدالدین وطواط. رجوع به رشیدالدین وطواط شود.
ز بس که کاست مه از میل طاق ابرویش
شد آن چنان که نمود استخوان پهلویش .
(از مجالس النفائس ص 155).
عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد العمری فلکی معروف به ابن عبدالهادی . از مردم دمشق است و متصوف بود. او راست : الربع الجامع، و الربع لمقنطر. کتاب الهندسه . الممتنع السهل فی علم الرمل . وی به سال 1055 هَ . ق . متولدشد و در 1087 به مدینه درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
دانشنامه اسلامی
...