کلمه جو
صفحه اصلی

عبدالجلیل

فرهنگ اسم ها

اسم: عبدالجلیل (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abodoljalil) (فارسی: عبدالجليل) (انگلیسی: abodoljalil)
معنی: بنده خداوند بزرگوار و والا، بنده ی خدای بزرگوار، ( اَعلام ) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشید رازی دانشمند شیعه در قرن هجری، ( در اعلام ) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشید رازی دانشمند شیعه در قرن ششم ( هـق )، بنده پروردگار که جلیل و بزرگ است، نام دانشمند شیعه قرن ششم، عبدالجلیل رازی

(تلفظ: abodoljalil) (عربی) بنده‌ی خدای بزرگوار؛ (در اعلام) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشید رازی دانشمند شیعه در قرن ششم (هـ.ق).


فرهنگ فارسی

نصیرالدین ابوالرشید رازیدانشمند شیعه ( قر. ۶ ه. ). وی مولف کتاب النقض است .
رشید الدین و طواط

لغت نامه دهخدا

عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ ] ( اِخ ) مردی نیک است شعر را نیز نیک میگوید از اوست این مطلع:
ز بس که کاست مه از میل طاق ابرویش
شد آن چنان که نمود استخوان پهلویش.
( از مجالس النفائس ص 155 ).

عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ ] ( اِخ ) ابن فیروزبن الحسین الغزنوی النحوی. از بزرگان و اعیان غزنه بود. او راست : کتاب الهدایة فی النحو. لباب التصریف. معانی الحروف. مونس الانسان و مذهب الاحزان. ( از روضات ص 422 ).

عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ] ( اِخ ) ابن محمدبن احمد العمری فلکی معروف به ابن عبدالهادی. از مردم دمشق است و متصوف بود. او راست : الربع الجامع، و الربع لمقنطر. کتاب الهندسه. الممتنع السهل فی علم الرمل. وی به سال 1055 هَ. ق. متولدشد و در 1087 به مدینه درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن عبدالباقی البعلی الدمشقی. وی عالم به نحو و از مردم بعلبک است به دمشق متولد شد و هم بدانجا درگذشت. او راست : نظم الشافیه در علم صرف ، شرح آن ، تشطیر الفیه ابن مالک ،و او را شعری است. وی به سال 1079 هَ. ق. متولد شدو به سال 1119 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن عبدالجلیل الانصاری القرطبی ، مکنی به ابومحمد. ازعلماء علم عربیت بود و قضاوت جزیره خضراء یافت و در حدود سال 600 هَ. ق. درگذشت. ( از روضات ص 422 ).

عبدالجلیل. [ ع َ دُل ْ ج َ ] ( اِخ ) رشیدالدین وطواط. رجوع به رشیدالدین وطواط شود.

عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) ابن فیروزبن الحسین الغزنوی النحوی . از بزرگان و اعیان غزنه بود. او راست : کتاب الهدایة فی النحو. لباب التصریف . معانی الحروف . مونس الانسان و مذهب الاحزان . (از روضات ص 422).


عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالباقی البعلی الدمشقی . وی عالم به نحو و از مردم بعلبک است به دمشق متولد شد و هم بدانجا درگذشت . او راست : نظم الشافیه در علم صرف ، شرح آن ، تشطیر الفیه ٔ ابن مالک ،و او را شعری است . وی به سال 1079 هَ . ق . متولد شدو به سال 1119 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالجلیل الانصاری القرطبی ، مکنی به ابومحمد. ازعلماء علم عربیت بود و قضاوت جزیره ٔ خضراء یافت و در حدود سال 600 هَ . ق . درگذشت . (از روضات ص 422).


عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) رشیدالدین وطواط. رجوع به رشیدالدین وطواط شود.


عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) مردی نیک است شعر را نیز نیک میگوید از اوست این مطلع:
ز بس که کاست مه از میل طاق ابرویش
شد آن چنان که نمود استخوان پهلویش .

(از مجالس النفائس ص 155).



عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد العمری فلکی معروف به ابن عبدالهادی . از مردم دمشق است و متصوف بود. او راست : الربع الجامع، و الربع لمقنطر. کتاب الهندسه . الممتنع السهل فی علم الرمل . وی به سال 1055 هَ . ق . متولدشد و در 1087 به مدینه درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عبدالجلیل (ابهام زدایی). عبدالجلیل ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • عبدالجلیل پسندی سمرقندی، پسندی سمرقندی، عبدالجلیل، شاعر و خوشنویس تاجیک• میرعبدالجلیل بن احمد بلگرامی، بِلگِرامی، عبدالجلیل بن احمد حسینی واسطی، شاعر پارسی گوی هند در قرن دوازدهم
...


کلمات دیگر: