فتاح
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
اسم: فتاح (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: fattāh) (فارسی: فتاح) (انگلیسی: fattah)
معنی: گشاینده، از صفات و نام های پروردگار، از صفات و نام های خداوند، از نامهای خداوند
معنی: گشاینده، از صفات و نام های پروردگار، از صفات و نام های خداوند، از نامهای خداوند
(تلفظ: fattāh) (عربی) (در قدیم) گشاینده ؛ از صفات و نامهای خداوند .
فرهنگ فارسی
یکی از نامهای خدای تعالی
بسیارگشاینده، کارگشا، نصرت دهنده
( صفت ) ۱ - گشاینده ۲ - نامی از نامهای خدای تعالی ۳ - حاکم داور .
بسیارگشاینده، کارگشا، نصرت دهنده
( صفت ) ۱ - گشاینده ۲ - نامی از نامهای خدای تعالی ۳ - حاکم داور .
فرهنگ معین
(فَ تّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - گشاینده ، نصرت - دهنده . ۲ - حاکم ، داور. (از اسماء الهی ).
لغت نامه دهخدا
فتاح. [ ف َت ْ تا ] ( ع ص ) گشاینده. ( مهذب الاسماء ). مبالغه فاتح. ( از اقرب الموارد ) :
هر دو فتاح و رمز را مفتاح
هر دو سردار و علم را بندار.
فتاح. [ ف َت ْ تا ] ( اِخ ) دهی از دهستان گیلان شهرستان شاه آباد، که در 9 هزارگزی جنوب خاوری گیلان و یکهزار و پانصد گزی راه شوسه گیلان به ایلام و شاه آباد قرار دارد. جایی کوهستانی ، گرمسیر و دارای 60 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه چله تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، حبوب ، پنبه ، صیفی ، توتون ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. اهالی از طایفه کلهر هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
هر دو فتاح و رمز را مفتاح
هر دو سردار و علم را بندار.
خاقانی.
|| ( اِ ) حاکم. ( از تفسیر ابوالفتوح ) ( اقرب الموارد ). داور. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || نوعی از مرغان. ج ، فتاتیح. ( منتهی الارب ). پرنده ای است سیاه ، و آن را ام عجلان نامند. ( اقرب الموارد ). || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ).فتاح. [ ف َت ْ تا ] ( اِخ ) دهی از دهستان گیلان شهرستان شاه آباد، که در 9 هزارگزی جنوب خاوری گیلان و یکهزار و پانصد گزی راه شوسه گیلان به ایلام و شاه آباد قرار دارد. جایی کوهستانی ، گرمسیر و دارای 60 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه چله تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، حبوب ، پنبه ، صیفی ، توتون ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. اهالی از طایفه کلهر هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
فتاح . [ ف َت ْ تا ] (اِخ ) دهی از دهستان گیلان شهرستان شاه آباد، که در 9 هزارگزی جنوب خاوری گیلان و یکهزار و پانصد گزی راه شوسه ٔ گیلان به ایلام و شاه آباد قرار دارد. جایی کوهستانی ، گرمسیر و دارای 60 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ چله تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، حبوب ، پنبه ، صیفی ، توتون ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . اهالی از طایفه ٔ کلهر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
فتاح . [ ف َت ْ تا ] (ع ص ) گشاینده . (مهذب الاسماء). مبالغه ٔ فاتح . (از اقرب الموارد) :
هر دو فتاح و رمز را مفتاح
هر دو سردار و علم را بندار.
|| (اِ) حاکم . (از تفسیر ابوالفتوح ) (اقرب الموارد). داور. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || نوعی از مرغان . ج ، فتاتیح . (منتهی الارب ). پرنده ای است سیاه ، و آن را ام عجلان نامند. (اقرب الموارد). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء).
هر دو فتاح و رمز را مفتاح
هر دو سردار و علم را بندار.
خاقانی .
|| (اِ) حاکم . (از تفسیر ابوالفتوح ) (اقرب الموارد). داور. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || نوعی از مرغان . ج ، فتاتیح . (منتهی الارب ). پرنده ای است سیاه ، و آن را ام عجلان نامند. (اقرب الموارد). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء).
فرهنگ عمید
۱. گشاینده.
۲. (اسم، صفت ) از صفات خداوند.
۲. (اسم، صفت ) از صفات خداوند.
دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
این اسم و صفت الهی به صورت اسمی (فتّاح) و به صورت فعلی (فتح) به معنای گشودن و داوری در قیامت میان مردم است.
و به صورت اسمی یک بار در قرآن آمده است:
این اسم و صفت الهی به صورت اسمی (فتّاح) و به صورت فعلی (فتح) به معنای گشودن و داوری در قیامت میان مردم است.
و به صورت اسمی یک بار در قرآن آمده است:
wikiahlb: فتّاح
پیشنهاد کاربران
دوستدارخدای خویش
گشاینده
امین راز نگهدار
حاکم . . . . داور . . . . بخشنده . . . . . .
کلمات دیگر: