شراب ساختن
شراب انداختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شراب انداختن. [ ش َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) شراب ساختن. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) :
گر نیندازد ستم بر نوبهار خود کمند
در خزان هرکس که نتواند شراب انداختن.
گر نیندازد ستم بر نوبهار خود کمند
در خزان هرکس که نتواند شراب انداختن.
صائب.
پیشنهاد کاربران
شراب کردن. [ ش َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شراب ساختن. شراب انداختن : پرسیده بودندش از شراب کردن و شراب خوردن ورود زدن و پوستها بستن بر دف و طبل و طنبور و بربط و آنچه بدین ماند. پیغمبر ( ص ) فرمود: که این خصلتها از فرزندان قابیل برخاست. ( از ترجمه طبری بلعمی ) .
کلمات دیگر: