خرد و خمیر
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
ریزه ریزه سخت خرد
لغت نامه دهخدا
خرد و خمیر. [ خ ُ دُ خ َ ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب )ریزه ریزه. سخت خرد. خرد و خاکشی. قطعات ریزه ریزه.
پیشنهاد کاربران
خُردُخَمیریدن.
خُردخَمیراندن کسی/چیزی.
خُردخَمیراندن کسی/چیزی.
کلمات دیگر: