کلمه جو
صفحه اصلی

رزمجویان

لغت نامه دهخدا

رزمجویان. [ رَ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) رزمجو. رزمجوی. رزمخواه. جنگجو. جنگجوی. || با حال جنگجویی :
به پیش اندرون پهلوان سترگ
سپاهی همه رزم جویان چو گرگ.
فردوسی.

پیشنهاد کاربران

حسین کومه - مسئول سبک رزم جویان ایران
رزم جویان یکی از اصطلاحات فارسی است که به جنگ آوران باستانی میگفتندلذابهمین دلیل اینجانب اسم سبک را رزم جویان ایران نام گذاری کردم


کلمات دیگر: