فربه شدن
زنب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زنب. [ زَن َ ] ( ع مص ) فربه شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
زِنِب = ( کسر " ز ، ن" و سکون "ب"
در لهجه عرب خمسه استان فارس به معنی شرمگاه، فَرج و کُس زن است. البته در محاورات و گفتگوهای عامه، معمولا سعی می شود، کمتر مورد استفاده قرار گیرد، زیرا عامه مردم از کاربرد آن شرم دارند. لیکن در بیان مطالب فرهنگ لغات این قبیل کلمه ها لازم است آورده شود.
در لهجه عرب خمسه استان فارس به معنی شرمگاه، فَرج و کُس زن است. البته در محاورات و گفتگوهای عامه، معمولا سعی می شود، کمتر مورد استفاده قرار گیرد، زیرا عامه مردم از کاربرد آن شرم دارند. لیکن در بیان مطالب فرهنگ لغات این قبیل کلمه ها لازم است آورده شود.
کلمات دیگر: