کلمه جو
صفحه اصلی

باچوانلو

دانشنامه عمومی

باچوانلو یا قاچکانلو یا باجمانلو یا باج خوانلو یا باچاوانلو یا باچبانلو یا باشقانلو یا باشکانلو یا باشمانلو یا باشمانلی یا باچیان لو معروف به کرد قوچانی یکی از طایفه های کرد شمال خراسان هستند کە از کردستان کشور ترکیه(عثمانی) بە این منطقه کوچانده شدند . باچوانلوها طایفه ای از ایل زعفرانلو هستند. آنان به صحبت میکنند.
پورکریم، هوشنگ. «کُردان با چوانلوئی قوچان». دوره۸، ش ۸۸ (بهمن ۴۸): ص ۲۳–۲۹، تصویر، طرح، نقشه.
باچوانلوها از دسته کردهایی هستند که توسط صفویان به این ناحیه کوچانده شدند تا از حملات ازبک ها و ترکمن ها به ایران جلوگیری کنند. پس از شاه عباس آنان زیر لوای قزلباشان افشار به رهبری نجات خان افشار قرار گرفتند. در دوره نادری، شکر سلطان رهبر باچوانلوها شد. آنان در جنگ نادر با یکی از فرمانروایان یاغی خراسان به نام ملک محمود سیستانی ابتدا نادر را همراهی کردند ولی پس از مدتی به او پشت کرده به سپاه یکی از مخالفان او به نام ابراهیم خان پیوستند که نادر آنان را شکست داد. آنان پس از آن بر فرماندار درگز تغیان کردند و تا نیمهٔ سده ۱۳ قمری بر درگز به رهبری نوروزخان حکمرانی می کردند. با به قدرت رسیدن سلیمان خان این مناطق به زیر سلطه او درآمد و نورپزخان دستگیر و کشته شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باچْوانْلو، تیره ای از طایفه کرد زعفرانلو در شمال خراسان که به کرد قوچان نیز معروفند، زبان اینان کردی کُرمانجی است و به ترکی و فارسی نیز سخن می گویند.
باچوانلو در منابع به صورت های مختلف قاچکانلو، باجمانلو، باج خوانلو، باچاوانلو، باچبانلو، باشقانلو، باشکانلو، باشمانلو و باشمانلی نیز آمده است . این تیره اکنون در منطقه ، به ویژه در درگز، بیشتر به باچوانلو و باچیان لو معروفند.
پیشینه تاریخی
کردهای شمال خراسان از دوره شاه اسماعیل صفوی (سل ۹۰۷-۹۳۰ق /۱۵۰۱- ۱۵۲۴م ) به خراسان کوچانده شدند. نخستین گروه مهاجران حدود ۴ هزار خانوار از کردهای صوفیانلو بودند. در ۱۰۱۱ق ، در دوره شاه عباس اول (سل ۹۹۶- ۱۰۳۸ق /۱۵۸۸-۱۶۲۹م ) کردهای چَمِشْگزَک (چامشگزک ) به رهبری شاهقلی سلطان در یک گروه ۱۵ تا ۴۰ هزار خانواری از نواحی غربی ایران به ورامین ، و سپس از آن جا به نواحی شمالی خراسان کوچانده شدند، تا از تاخت وتاز ترکمن ها و ازبک ها جلوگیری کنند. این کردها در خراسان به ۵ شعبه تقسیم می شوند و خورده ایماق یکی از این شعبه هاست . باچوانلوها نیز احتمالاً باید از طوایف کوچک این شعبه باشند که همراه با توزانلوها به دره درون (حوالی دهستان باچوانلو) کوچانده شدند. از دوره نادرشاه افشار (سل ۱۱۴۸-۱۱۶۰ق /۱۷۳۵-۱۷۴۷م ) رفته رفته نام زعفرانلو به جای چمشگزک متداول شد. به گفته فیلد: زعفرانلوها در قوچان و شیروان زندگی می کنند و شمار آن ها در قوچان ۵۰ هزار و در شیروان ۱۲ هزار تن است که ۴۹ هزار تن از آن ها اسکان یافته اند و ۱۳ هزار تن دیگر کوچرو هستند.
رهبری تیره
پس از مرگ شاه عباس دوم ، کردان باچوانلو تحت حمایت قزلباش های افشار قرار گرفتند و نجات خان افشار رهبری آنها را به عهده گرفت . آنها همراه با ایل افشار در کمک به حکام صفوی و دفاع از سرزمین خراسان با راهزنان و متجاوزان ازبک و ترکمن جنگیدند. پس از به قدرت رسیدن نادرشاه افشار، شکر سلطان رهبر این طایفه شد و بالکانلو در نوخندان مرکز تجمع آنان گردید. در نبرد نادر با ملک محمود سیستانی ، فرمانروای یاغی خراسان ، سواران و جنگاوران باچوانلو نخستین پیروزی را برای سپاه وی به ارمغان آوردند، اما چندی بعد با نادر به مخالفت برخاستند و سرانجام به کمک طایفه قراچورلو با سپاه او که توسط برادرش ابراهیم خان رهبری می شد، در دامنه کوه آلاداغ (بین درگز و قوچان ) به نبرد پرداختند و سرانجام نادر خود آن ها را با نیروی توپخانه در هم کوبید. پس از آن ، کردان باچوانلو به رهبری نوروزخان بر حکمران درگز شوریدند و تا حدود سال ۱۲۵۰ق /۱۸۳۴م در منطقه باچوانلو (یا قاچکانلو)، در حوالی درگز حکمرانی کردند. پس از به قدرت رسیدن سلیمان خان و در دست گرفتن حکمرانی درگز، نوروزخان دستگیر و کشته شد و مناطق باچوانلو و درونگر نوخندان زیر سیطره سلیمان خان درآمد. در دوره قاجار، محمد جعفرخان باجمانلو (باچوانلو) از بزرگان کُرمانج (طایفه ای کرد) خراسان و از جمله سرداران رضاقلی خان زعفرانلو، در میان باچوانلوها بود. در رمضان ۱۳۲۳، ترکمان ها به تحریک سالار مفخم بجنوردی ، رئیس کردهای شادلو، در حوالی روستای جنگاه ، واقع در شمال شیروان به باچوانلوها حمله کردند. به دنبال این حمله و غارت ، گروهی از مردان باچوانلو کشته ، و بیش از ۶۰ زن و کودک اسیر ترکمن ها شدند و در پی آن نخستین دادگاه رسمی ایران برای رسیدگی به این واقعه و حمایت از اُسرای باچوانلو تشکیل شد. سرانجام ، وزارت عدلیه در ۱۳۲۵ق /۱۹۰۷م ، رای خود را به مجازات تحریک کنندگان و عوامل این جنایت صادر کرد.
کوچندگی و ده نشینی
...


کلمات دیگر: