کلمه جو
صفحه اصلی

محمود صفریان

دانشنامه عمومی

محمود صفریان نویسنده ،شاعر اهل ایران است .
سلفچگان
روزهای آفتابی
باد از پس پلک یاد می وزد
روزی که گلابتون رفت
اشک ققنوس
محمود صفریان آبادانی است و در تهران درس خوانده و اینک شهروند کاناداست و دکتر است. داستان ها این را روایت می کنند. داستان ها از زبان یک دکتر است و در آبادان و تهران و کانادا می گذرد و این یعنی که نویسنده در داستان هایش زندگی می کند و خانه دارد و تو را هم صدا می زند که: بفرمایید. خوش آمدید! خانه ی خودتان است. ایشان در حال حاضر نیز سر دبیر مجله الکترونیکی «گذرگاه » می باشند .
” از لابلای فصل ها که عبورم می دهی
گاهی گرم می شوم

نقل قول ها

محمود صفریان، نویسنده و شاعر اهل ایران است.
• «خُنَکی دوش آب سردی که بیش از نیم ساعت روی سرم ریخته بود، کم کم، در همه بدنم می دوید، و فشار گرمای نفس گیر را کم می کرد. حرارت طاقت سوز مرداد ماه، شهر را همچون تنوری بزرگ می گداخت و روز پایانی نداشت. فریاد درد آسفالت تاول زده خیابانها، که زیر چرخ اتومبیل ها پوست می انداختند، از هر سو بگوش می رسید؛ و همه چیز از ورای تَف زمین گُرگرفته، لرزان و مواج دیده می شد بوی نخل نر، فضا را انباشته بود و چنبره چتر برگ ها، گَرده های منتظر پرواز را از دید نا محرم نور پنهان کرده بود شرجی، همانند بختکی سمج، حلقوم شهر را می فشرد و نسیم وصال را از نخل های ماده دریغ می کرد».• «... وقتی در لابی هتل در انتظارش بودم، با اینکه یکبار در داروخانه و با روپوش سفید دیده بودمش، نگران اطراف را می پائیدم و بیم داشتم که بیاید و نشناسمش. چه تصورابلهانه ای، چون وقتی تقریبن همهٔ سرها به سویش چرخید فهمیدم که دارد می آید. برخاستم تا متوجه بشود. چون او هم مرا فقط یکبار و به مدتی کوتاه دیده بود. البته زیبائیش شاخصه چشمگیری بود که او را می شناساند. رویم را چرخاندم و چند گام به سویش رفتم؛ ولی نگاه های کنجکاو چند نفری که در لابی بودند عذابم می داد. دختری بغایت زیبا با سیمائی ترکمنی و بسیار شیک پوش با اندامی یگانه به رویم لبخند زد. نگاهی خریدارانه به عروس احتمالی خانواده انداختم:آلتین محصول بسیار زیبائی بود از پدری ترکمن و مادری دو رگه، با چشمانی که خیلی مورب نبود و همین بر وجاهت اوافزوده بود. با چهره ای خندان و دندان هائی سفید و بدون کمترین ناهنجاری. به این خوش سیمائی، اندامی متناسب در حد کمی کوتاهتر از صد و هفتاد و کمی از ترکه ای پر گوشت تر جذابیتی خاص در صورت و اندامش پاشیده بود که هر بیننده ای را وادار می کرد بیشتر از معمول نگاهش کند؛ و بعد فهمیدم که با همهٔ این مشخصات و فرزند یگانه بودن، شخصیتی محکم و با اتکا به نفس دارد.»


کلمات دیگر: