کلمه جو
صفحه اصلی

مرگ خوش

دانشنامه عمومی

مرگ خوش نام کتابی است از آلبر کامو، نویسندهٔ مشهور فرانسوی، که با ترجمه احسان لامع منتشر شده است. نویسنده این کتاب آلبر کامو «مرگ خوش» را در دوران جوانی خود و پیش از رمان «بیگانه» نوشته است اما این کتاب هرگز در زمان حیاتش منتشر نشد. این رمان ۱۷ سال بعد از مرگ کامو به چاپ رسیده است، در حالیکه در ۲۵ سالگی کتاب را نوشته بود.
«مرگ خوش» حول محور مرگ می گردد و مورسو - شخصیت اصلی داستان - بعد از ارتکاب یک قتل به دنبال خوشبختی می رود و ظاهراً خوشبخت نیز می میرد. در واقع یکی از تفاوتهای این داستان کامو با دیگر آثارش در این است که در بقیه شخصیتهای اصلی در نهایت به پوچی می رسند اما در «مرگ خوش» به خوشبختی.
این رمان دربارهٔ زندگی شخصیتی به نام مورسو است که در همان فصل اول مرد افلیجی را با رضایت خودش به قتل می رساند تا اموال او را تصاحب کند. مورسو پس از کشتن این فرد به ایتالیا سفر می کند تا خوشبخت و کامیاب بمیرد.
نام شخصیت اول داستان در کتاب «مرگ خوش»، Patrice Mersault می باشد که مشابه نام شخصیت اول کتاب بیگانه Meursault می باشد. هر دو شخصیت، کارمند فرانسوی- الجزایری می باشند که با خونسردی دست به قتل می زنند. بیگانه به صورت اول شخص و مرگ خوش به صورت سوم شخص روایت می شود.

نقل قول ها

مرگ خوش (به فرانسوی: La Mort heureuse) رمانی از آلبر کامو که بین سال های ۱۹۳۶ و ۱۹۳۸ نوشته شده بود ولی بعد از درگذشت نویسنده آن در سال ۱۹۷۱ منتشر شد.
• «وقتی که به زندگی ام و رنگ های نهانش می نگرم، حس گریه ای شدید به من دست می دهد.»• «اما گاهی اوقات، زندگی کردن از شلیک به خود، شهامت بیشتری می طلبد.»• «آدم های هم سن و سال ما به هم عشق نمی ورزند، فقط یکدیگر را ارضا می کنند. بعدها، وقتی که پیر و ناتوان شدی، می توانی کسی را دوست داشته باشی.»• «پول روی همه حرومزادگی ها رو می پوشونه.»• «صندلی های درب و داغان، کمدی با آیینه ای رنگ و رو رفته و میز آرایش گوشه شکسته، برایش وجود خارجی نداشتند :عادت همه چیز را کدر کرده بود.»• «تو سن و سال ما، آدم ها عاشق هم نمی شن، بلکه به هم لذت می دن، فقط همین.»• «دوست ندارم جدی صحبت کنم. چون در این صورت فقط یک چیز می مونه که دربارهٔ اون حرف بزنم توجیهی که می تونی برای زندگی داشته باشی.»• «گفت: کسی که تو رو دوست داشته باشه دچار رنج زیاد می شه … و به خاطر حرکت ناگهانی مورسو دچار شگفتی شد و حرفش را برید. پاتریس که سرش را زیر سایه برده بود داد زد: احساسات دیگران روی من تأثیری نداره. زاگرو گفت: این واقعیته. من هم واقعیت را گفتم روزی تنها می مونی، همین.»• «شوق به خوشبختی با ارزش ترین چیزیه که تو قلب آدم نهفته س.»• «داشتن پول یعنی تصاحب زمان. این نظر اصلی منه. زمان را می شه خرید. پول دار بودن یا شدن داشتن زمان برای خوشبختیه، اگه عرضه شو داشته باشی.»• «همه بدبختی و بی رحمی تمدن را می شه با یه اصل بدیهی احمقانه سنجید: ملل خوشبخت تاریخی ندارن.»• «منتظر مردی نباش که باهات کنار بیاد. این اشتباهیه که خیلی از زن ها دچارش می شن. تو خودت خوشبختی را پیدا کن.»


کلمات دیگر: