کلمه جو
صفحه اصلی

مکتوب


مترادف مکتوب : خط، دستخط، رقعه، رقیمه، طومار، عریضه، مراسله، مرقومه، مرقوم، منشور، نامه، نوشته، بنشته

متضاد مکتوب : منقول، ملفوظ

برابر پارسی : نوشته شده، نامه، نگاشته، نوشتار، نوشته

فارسی به انگلیسی

epistle, letter, [o.s.] written

letter, [o.s.] written


epistle, letter


عربی به فارسی

نوشتاري , کتبي


مترادف و متضاد

خط، دستخط، رقعه، رقیمه، طومار، عریضه، مراسله، مرقومه، مرقوم، منشور، نامه، نوشته، بنشته ≠ منقول، ملفوظ


فرهنگ فارسی

نوشته شده، نامه، مکاتیب جمع
۱ - ( اسم ) نوشته شده نوشته : [ هر چه او گوید در حساب عقل محسوب باشد و در کتاب دانش مکتوب . ] ( مرزبان نامه . تهران چا . ۱ص ۲ ) ۱۴۸ - ( اسم ) نامه مراسله جمع : مکاتیب

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - نوشته شده . ۲ - نامه ، مراسله . ج . مکاتیب .

لغت نامه دهخدا

مکتوب. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) نبشته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نوشته. ( آنندراج ). نوشته. نوشته شده. مزبور. مرقوم. مقابل ملفوظ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریة و الانجیل. ( قرآن 157/7 ). هرچه او گوید در حساب عقل محسوب باشد و در کتاب دانش مکتوب. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 148 ). مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سوره مکتوب. ( گلستان ) مکتوب است در انجیل که یا ابن آدم اذکرنی حین تغضب اذکرک حین اغضب. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 356 ).
کار امسال به رونق ز تو هم پار شده ست
زانکه مکتوب قضا رأی تو کرده است زبر.
ابن یمین.
|| نامه. ( منتهی الارب ). نامه که از یکی به دیگری فرستاده شود. ج ، مکاتیب. ( از اقرب الموارد ). نامه و مراسله. ( از ناظم الاطباء ). نامه و غنچه از تشبیهات اوست. ( آنندراج ). رقعه. کتاب. قصه. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ) : مکتوبی از صاحب ودیعت بدان شخص رسید. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 253 ).
من کز پیام عام تو یک گل نچیده ام
دستم کجا به غنچه مکتوب می رسد.
صائب ( از آنندراج ).
|| دوخته. || فراهم آمده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. نوشته شده.
۲. (اسم ) [قدیمی] نامه.

فرهنگ فارسی ساره

نوشتار، نوشته


جدول کلمات

نوشته

پیشنهاد کاربران

خط، دستخط، رقعه، رقیمه، طومار، عریضه، مراسله، مرقومه، مرقوم، منشور، نامه، نوشته، بنشته

بَرنوشته

بگمان من، آمیخته واژه ی �بَرنوشته� به آرشِ � نوشته شده� که در بالا از آن یاد شده، باریک تر از دیگر برابرهای یادشده در بالاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
�با این همه، کانون های برنوشته ( مکتوب ) بسنده نبود. بزرگان می خواستند که مردم خرده پا به فرمانبری و گردن نهادن در برابر خواسته های آن ها باور داشته و آن را کاری بایسته و ناگزیر بشمار آورند . . . � برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2013/11/blog - post_15. html

مسطور

in black and white


کلمات دیگر: