کلمه جو
صفحه اصلی

محمود کلاری

دانشنامه عمومی

محمود کَلاری (زاده ۱۳۳۰ در تهران) عکاس، مدیر فیلم برداری، بازیگر و کارگردان ایرانی است. او دوره تخصصی شناخت و تکنیک عکاسی را در نیویورک گذرانده و در آژانس بین المللی عکس خبری سیگما در پاریس عکاسی کرده است. او اولین نمایشگاه عکس خودرا با عنوان حکایت تنهایی آدم در سال ۱۳۵۵ در تهران برگزار کرد.محمود کلاری ۴ بار موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری از جشنواره فیلم فجر شده است و از این نظر رکورددار است.
کلمبوس (۱۳۹۷)
بمب؛ یک عاشقانه (۱۳۹۶)
بهت (۱۳۹۶)
خوک (۱۳۹۶)
ساعت ۵ عصر (۱۳۹۵)
بادیگارد (۱۳۹۴)
فراری (۱۳۹۴)
هفت ماهگی (۱۳۹۴)
آتش بس ۲ (۱۳۹۳)
کوچه بی نام (۱۳۹۳)
مرگ ماهی (۱۳۹۳)
اشباح (۱۳۹۲)
تمشک (۱۳۹۲)
ماهی و گربه (۱۳۹۱)
گذشته (۱۳۹۱)
استرداد (۱۳۹۰)
برف روی کاج ها (۱۳۹۰)
جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹)
آدم کش (۱۳۸۸)
شکلات داغ (۱۳۸۸)
امشب شب مهتابه (۱۳۸۷)
چهل سالگی (۱۳۸۷)
هفت و پنج دقیقه (۱۳۸۷)
خاک آشنا (۱۳۸۶)
خواب لیلا (۱۳۸۶)
صد سال به این سال ها (۱۳۸۶)
خون بازی (۱۳۸۵)
گرگ و میش (۱۳۸۵)
نسل جادویی (۱۳۸۵)
آفساید (۱۳۸۴)
پرونده هاوانا (۱۳۸۴)
یک بوس کوچولو (۱۳۸۴)
بید مجنون (۱۳۸۳)
ماهی ها عاشق می شوند (۱۳۸۳)
بابا عزیز (۱۳۸۲)
بوتیک (۱۳۸۲)
سربازهای جمعه (۱۳۸۲)
آبادان (۱۳۸۱)
چشمان سیاه (۱۳۸۱)
خانه ای روی آب (۱۳۸۰)
نیمه پنهان (۱۳۸۰)
آب و آتش (۱۳۷۹)
بوی کافور، عطر یاس (۱۳۷۸)
میکس (۱۳۷۸)
داستانهای جزیره (اپیزود اول، دختردایی گمشده) (۱۳۷۷)
سیاوش (۱۳۷۷)
قرمز (۱۳۷۷)
درخت گلابی (۱۳۷۶)
ابر و آفتاب (۱۳۷۵)
لیلا (۱۳۷۵)
نامزدی (۱۳۷۵)
گبه (۱۳۷۴)
سمفونی تهران (۱۳۷۳)
همسر (۱۳۷۲)
همسفر (۱۳۷۲)
از کرخه تا راین (۱۳۷۱)
چشمهایم برای تو (۱۳۷۱)
سارا (۱۳۷۱)
دلشدگان (۱۳۷۰)
دو نفر و نصفی (۱۳۷۰)
ردپای گرگ (۱۳۷۰)
مرغابی وحشی (۱۳۷۰)
گروهبان (۱۳۶۹)
نوبت عاشقی (۱۳۶۹)
ای ایران (۱۳۶۸)
ریحانه (۱۳۶۸)
مادر (۱۳۶۸)
سرب (۱۳۶۷)
ویزا (۱۳۶۶)
شیر سنگی (۱۳۶۵)
مدرسه موش ها (۱۳۶۳)
کوهیار کلاری مهیار کلاری
سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری از هفتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم سرب
قورباغه نقره ای نوزدهمین جشنواره بین المللی کَمِرایمِیج لهستان برای فیلم جدایی نادر از سیمین

نقل قول ها

محمود کلاری (۱۳۳۰ در تهران) فیلم بردار و کارگردان ایرانی است.
• «سال ۱۹۸۹ برای انجام کاری به پاریس رفتم، سه روز پیش از بازگشتم به ایران، با دوست عکاسم که مقیم فرانسه بود، تماس گرفتم. او به من گفت که فردا عازم برلین است، تا از برچیده شدن دیوار برلین عکس بگیرد. آلفرد از من خواست که این چند روز را درکنارش باشم و من هم به دلیل جالب توجه بودن این اتفاق پذیرفتم. فردای روزی که ما به برلین رسیدیم، به آلفرد یعقوب زاده خبردادند که چائوشسکو دارد به رومانی بر می گردد و بازگشت او با یکسری اتفاقات همراه است. آلفرد هم باید برای عکاسی به رومانی برود. با رفتن آلفرد من ماندم و اتاق او، با یک دوربین رولی ساده با لنز ثابت و یک دیوار که هر تکه اش بازگو کننده وقایعی بود که بر آن رفته بود.»


کلمات دیگر: