کلمه جو
صفحه اصلی

مرگ قسطی

دانشنامه عمومی

مرگ قسطی (به فرانسه: Mort à crédit)رمانی از لویی فردینان سلین نویسنده فرانسوی ست که در اولین بار در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. این اثر توسط مهدی سحابی به فارسی ترجمه شده است.
هفته نامه همشهری جوان/سال پنجم/شماره ۱۸۹
«مرگ قسطی» داستان فقر و فلاکتی است که سلین در بچگی اش با آن دست و پنجه نرم کرده. این رمان آن قدر تلخ است، این طور به نظر می رسد که در هر صفحه، یک سلین عصبانی دارد قصه آن روزهای تاریک را می گوید. سلین در این کتاب دربارهٔ کودکی خود نوشت و باز لحن عامیانه و متفاوت ادبیات فرانسه رادچار شوک کرد.سلین می گفت: «من همان طوری می نویسم که حس می کنم... از من خرده می گیرند که بد دهنم و زبان بی ادبانه دارم... از بی رحمی و خشونت دائمی کتاب هایم انتقاد می کنند... چه کنم؟ این دنیا ذاتش را عوض کند من هم سبکم را عوض می کنم». او فقط دنیا را همان طوری نشان می داد که می دید.

دانشنامه آزاد فارسی

مرگ قسطی (کتاب).
لویی فردینان سلین، نویسنده ی «مرگ قسطی»
(عنوان اصلی:Mort à crédit)
رمانی به زبان فرانسوی، نوشته ی لویی فردینان سلین. این کتاب که برای اولین بار در سال 1936 منتشر شد، با زبان نزدیک به گفتار عامیانه و همچنین لحن تلخ و گزنده ی خود، خوانندگان فرانسوی را شوکه کرد. داستان این رمان، از زبان پزشکی افسرده و ناراضی به نام فردیناند باردمو روایت می شود که در واقع، شباهت زیادی به زندگی خود نویسنده دارد. مراجعین او، فقرایی هستند که به ندرت ویزیت پزشک را پرداخت می کنند و در عوض، تا نهایت توان از او بهره می گیرند. رمان مابین زمان حال و یادآوری دوران گذشته توسط راوی در رفت وآمد است و بخش عمده ی آن، به روایت فقر و فلاکتی اختصاص دارد کهفردیناند از کودکی تا هجده سالگی با آندست به گریبان بوده-از کار به عنوان شاگرد کفاش تا تحصیل کوتاه مدت در مدرسه ای در انگلستان و خدمت در جنگ جهانی اول. در دوران کودکی، فقر شدید،سختی های زندگی در شرایط جنگ را برای فردیناند و خانواده اش بیشتر کرده است. پدر فردیناند کارمند ساده ی شرکت بیمه است و فردیناند از او نفرتی عمیق دارد. مادر معلولش نیز در پاساژی متروک و سوت وکور مغازه ی خرازی دارد و روز و شب جان می کند تا ابتدایی ترین نیازهای زندگی را تأمین کند. در این میان، پدر فردیناند او را- که بچه ای ناخواسته بوده-مسبب اصلی مشکلات می داند. فردیناند در روایط هذیان وارانه اش تمامی اطرافیان را با نگاه تند و تیزش توصیف می کند. لحن او طنزآمیز و در عین حال، عمیقاً تلخ و سیاه است. همین موضوع، علاوه بر شخصیت عجیب و بی ملاحظه ی خود نویسنده، باعث شده بود تا برای مدت ها ادبای طراز اول فرانسه این کتاب را با دیده ی تحقیر کنار بگذارند. اما مرگ قسطی- همچون دیگر اثر مهم سلین، یعنی سفر به انتهای شب- جای خود را در دل گروه بزرگی از خوانندگان سراسر جهان باز کرد و در ادبیات فرانسه، به سرمشقی برای نوشتن با زبانی نزدیک به گفتار تبدیل گردید.
در ایران، نشر مرکز این کتاب را با ترجمه ی مهدی سحابی به فارسی منتشر کرده است.

نقل قول ها

مرگ قسطی رمانی از لویی فردینان سلین نویسنده فرانسوی است.
• «بدبختی من خواب است. اگر همیشه خوب می خوابیدم حتی یک خط هم نمی نوشتم.» -> صفحه ۲۴
• «من، روزی که لازم می شد، از زندگی تقریباً آن قدر گیرم آمده بود که بتوانم صورتحساب مرگ را جیرینگی بدهم… مستمری زیبایی شناختی داشتم من. تکه ها نصیبم شده بود و چه تکه های ماهی… باید اعتراف کنم، تکه های محشر. از ابدیت بی نصیب نمانده بودم.» -> صفحه ۲۸
• «میری اضافه بر بغچهٔ محشرش چشم های شهلایی هم داشت، نگاهیی هم که آدم را جذب می کرد. اما دماغش نه، گنده بود، واقعاً مایهٔ عذابش بود. وقتی می خواستم یک خرده کنفش کنم به اش می گفتم: «بی شوخی، میری، دماغت از آن دماغ های مردانه ست!» قصه های خیلی قشنگی هم بلد بود تعریف کند، مثل ملاح ها از قصه خوشش می آمد. هزار داستان سر هم کرد اول برای این که من خوشم بیاید و بعد برای این که اذیتم کند. نقطه ضعف من این است که به قصه های خوب خوب گوش می دهم.» -> صفحه ۳۰
• «آدم های حساس و ظریف اغلب آدم هایی اند که نمی توانند به کیف برسند.» -> صفحه ۳۵
• «حیف که آنژین صدری کسی را زنده نمی گذارد، وگرنه کلی به فهم و دانش بشر کمک می شد.» -> صفحه ۳۷
• «مردن مفت و مجانی نیست! باید با کفن خوشگل مصور به قصه های گلدوزی خدمت حضرت عزرائیل برسی. نفس آخر کلی کار می برد. سئانس آخر سینماست! همه از این خبر ندارند! باید به هر قیمتی که شده از خودت مایه بگذاری!» -> صفحه ۵۲
• «اصلاً من تا سربازی همیشه کونم گهی بود، بس که همهٔ جوانیم عجله داشتم.» -> صفحه ۶۲
• «هزار جور تقلا کرد که من زنده بمانم، کاری که نباید می شد دنیا آمدنم بود.» -> صفحه ۷۱
• «مشتری ها، بخصوص زنها، خیلی نانجیب اند، هرچه پولدارتر باشند دزدترند.» -> صفحه ۷۲
• «اعتراف بدبختی می آرد.» -> صفحه ۱۲۳
• «خود بدبیاری هم آدم را خسته می کند.» -> صفحه ۲۱۳
• «قصه و رمان حتی بدتر از الکل محرک جنایت می شود.» -> صفحه ۳۵۷
• «توی زندگی همین که وضعمان یک خرده بهتر می شود همهٔ فکرمان می رود دنبال کثافت کاری.» -> صفحه ۵۳۴
• «همین که یک کاری می گیرد و دامنه ش کمی وسعت پیدا می کند، درجا هزار جور کارشکنی مزورانهٔ زیرزیرکی علیه ش شروع می شود که تمامی هم ندارد.» -> صفحه ۶۱۱
• «بچه ها مثل سال های زندگی اند، می روند و دیگر هیچ وقت نمی بینی شان.» -> صفحه ۶۶۱
• «همهٔ ما آزادتر می شدیم اگر همهٔ حقیقت دربارهٔ بدسگالی آدمها بالاخره گفته می شد.» -> از مقدمهٔ ترجمهٔ انگلیسی مرگ قسطی، رالف منهایم
• «مسئله پرداخت قسطی مرگ نیست، نسیه بری زندگی است.» -> از مقدمهٔ ترجمهٔ فارسی مرگ قسطی، مهدی سحابی
• سلین، لوئی فردینان. . ترجمهٔ مهدی سحابی. چاپ چهارم، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۵، ISBN 978-964-305-826-5. ‏ -> مرگ قسطی


کلمات دیگر: