محمود عبادیان (۱ فروردین ۱۳۰۷ در ارومیه۱۲ فروردین ۱۳۹۲ در تهران) استاد بازنشستهٔ گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم و عضو گروه فلسفهٔ فرهنگستان هنر ایران بود. او دورهٔ دکترای «تاریخ فلسفهٔ عمومی» را در دانشگاه چارلز پراگ (۱۹۶۱) و دکترای «فلسفهٔ کلاسیک آلمان» را در دانشگاه هامبورگ (۱۹۷۸) گذراند. دکتر محمود عبادیان ازجمله چهره های دانشگاهی ای بود که سابقهٔ مبارزاتی هم داشت. وی بیش از ۳۰ عنوان کتاب فلسفی و ادبی را ترجمه یا تألیف کرده است.
«سقراط»، گوتفرید مارتین، محمود عبادیان (ترجمه)، تهران: انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
«تولید ناب: با تکیه بر اصول چهارده گانه تویوتا»، محمود عبادیان (گردآورنده)، کامران رضایی (گردآورنده)، مسعود ربانی (گردآورنده)، ندا معنوی زاده (گردآورنده)، تهران: آتنا، ۱۳۸۵
«سقراط: آگاهی از جهل»، یان پاتوچکا، محمود عبادیان (مترجم)، تهران: هرمس، ۱۳۸۹
درآمدی بر ادبیات معاصر ایران، محمود عبادیان، تهران: مروارید، ۱۳۸۷
تکوین غزل و نقش سعدی: مقدمه ای بر مبانی جامعه شناختی و زیباشناختی غزل فارسی و غزلیات سعدی، محمود عبادیان، تهران: اختران، ۱۳۸۴
فردوسی، سنت و نوآوری در حماسه سرایی (مباحثی از ادبیات تطبیقی)، محمود عبادیان، تهران: مروارید، ۱۳۸۷
گزیده زیباشناسی هگل، محمود عبادیان، تهران: فرهنگستان هنر، ۱۳۸۶
آزادی و دولت فرزانگی: نامه هایی در تربیت زیباشناختی انسان، یوهان کریستف فریدریش فون شیلر، محمود عبادیان (مترجم)، تهران: اختران، ۱۳۸۵* زیبایی شناسی به زبان ساده، محمود عبادیان، تهران: مؤسسه فرهنگی گسترش هنر، ۱۳۸۱
آموزه های قرن، محمود عبادیان (مترجم)، تهران: اختران، ۱۳۸۴
دیالکتیک انضمامی بودن: بررسی در مسئله انسان و جهان، کارل کوسیک، محمود عبادیان (مترجم)، تهران: قطره، ۱۳۸۶
مقدمه های هگل بر پدیدارشناسی روح و زیباشناسی، محمود عبادیان (مترجم)، تهران: علم، ۱۳۸۷
تاریخ تمدن: قیصر و مسیح، ویلیام جیمز دورانت، پرویز داریوش (مترجم)، علی اصغر سروش (مترجم)، حمید عنایت (مترجم)، داریوش آشوری (ویراستار)، خشایار دیهیمی (ویراستار)، محمود عبادیان (ویراستار)، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۸
«رساله منطقی-فلسفی»، لودویگ ویتگنشتاین، ۱۳۶۹
«هگل جوان: در تکاپوی کشف دیالکتیک نظری»، اثر میلان زنوی
رسالهٔ دکترای فلسفه (اختلاف بین فلسفهٔ طبیعت دموکریتی و اپیکوری)، ترجمهٔ محمود عبادیان و حسن قاضی مرادی، چاپ اول: ۱۳۸۱، تهران: انتشارات اختران
«نقد فلسفه حق هگل»، کارل مارکس، ترجمهٔ محمود عبادیان و حسن قاضی مرادی، تهران: انتشارات اختران
«پرتره زرتشت»
«مقدمه هگل و زیبایی شناسی»
«عالم در آیینه تفکر فلسفی»
پدرش جزو کارگران نساجی در شرق ایران در خراسان بود و در سال های ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ جزو فعالان کارگری در حوزهٔ پارچه بافی و نساجی به شمار می رفت و در کنفرانس ملل شرق برای آزادی شرق که آن موقع لنین تشکیل داد، به شوروی دعوت شده بود. پدرش باوجود اینکه فردی دینی و مذهبی بود، افتخار می کرد که لنین در این کنفرانس دستی به پشت او زده و گفته است که «ممدوف خوش آمدی.» (نام پدرش محمد بود و روس ها هم یک اُف به اسم ها اضافه می کنند). پدرش بعد از این اتفاق چند سالی در شوروی ماند تا اینکه در شوروی از سوی حکومت برای برگزاری امور دینی محدودیت هایی ایجاد شد و خانوادهٔ آن ها به ایران بازگشت. درواقع، خانوادهٔ وی متولد بخارا بودند اما شناسنامهٔ مشهد داشتند.در این زمان، پدرش او را به یک مرکز شبانه روزی در خارج از مشهد برای تحصیل فرستاد و او دو سال در شبانه روزی زندگی و تحصیل کرد و نخستین آشنایی اش با الفبا در این شبانه روزی اتفاق افتاد.او، در گفتگویی با روزنامهٔ اعتماد، دربارهٔ زندگی اش سخن گفته است. عبادیان، بجز دو سالی که در این شبانه روزی بود، هیچ تحصیل متوسطه یا ابتدایی منظمی نداشت. در سال ۱۳۱۷ زمانی که ۱۰ساله بود، پدرش نتوانست در مشهد کاری پیدا کند؛ به همین خاطر، خانودهٔ آنان به تهران آمدند. برای تأمین درآمد، روزها در بازار کفاشان و در یک مغازهٔ ابزار جوراب بافی کار می کرد و شب ها به اکابر می رفت.عبادیان، در «تکنیکال اسکول»، خواندن زبان انگلیسی را آموخت و همچنین سیکل اول و دومش را در آنجا گرفت. پس از آن به آبادان رفت و در شرکت نفت کار می کرد و تا سال ۱۳۳۳ در آبادان بود، پس از کودتای ۲۸ مرداد به زندان افتاد و بر اثر شکنجه های زندان، سر و چشمش دچار خون ریزی و مهره های ۳ و ۴ ستون فقراتش دچار آسیب جدی شد؛ به همین دلیل نمی توانستند او را آنجا نگه دارند و به قید کفیل آزادش کردند. پس از آزادی، نمی توانست در شرکت کار کند؛ سرش گیج می رفت و چند بار از روی دوچرخه پرت شد. پس از مدتی، از ایران خارج شد و به چک رفت. به دلیل نبودن درجهٔ لیسانس، امکان تحصیل در رشتهٔ فوق لیسانس برای او مهیا شد. در آنجا، به دلیل اینکه ضعف قوای جسمانی داشت و چشم راستش هم متلاشی شده بود، به او پیشنهاد دادند به جای رشته های فنی، سراغ رشته های علوم انسانی برود و او هم پذیرفت. در آنجا به سرعت شروع به آموزش زبان چکی کرد. زبان چکی از زمرهٔ زبان های سخت و جزو خانوادهٔ زبان های اسلاو است. پیش از ورود به چک، عمدهٔ مطالعات او بر ادبیات فارسی و تاریخ ایران و اسلام از روی منابع فارسی بود و آثار مارکس را مطالعه می کرد.
دکتر محمود عبادیان در پراگ با پروفسور یان ریپکا، استاد شرق شناس و نویسندهٔ تاریخ ادبیات ایران، آشنا شد. ایشان از وی خواست تا در ترجمهٔ رباعیات خیام به زبان آلمانی به او کمک کند و رباعیات را برای او توضیح بدهد.
او در چک ابتدا یک دوره فوق لیسانس شش ساله را گذراند. در آن زمان معمول بود که فرد باید برای دکتری چند سالی دورهٔ عملی می گذراند تا بتواند رشتهٔ خودش را انتخاب کند، اما به وی گفتند چون در دورهٔ فوق لیسانس نشان داده ای که دانشجوی خوبی هستی، به تو این امکان را می دهیم که یک سال در کتابخانهٔ دولتی پراگ کار کنی و بعدازآن برای دکتری بیایی. او در سال های ۶۳–۱۹۶۲ کارمند کتابخانهٔ دولتی پراگ بود و با سیستم کتابداری آشنا شد؛ بعد از آن وارد دورهٔ دکتری شد که تا سال ۱۹۶۶ طول کشید. در این مقطع وی رشته فلسفه عمومی را انتخاب کرد. مکتب پراگ در آن زمان خیلی معروف بود و او هم به سوی این مکتب کشیده شد فلسفه ای که او می خواند همان تاریخ فلسفه عمومی با تأکید بر روی فلسفه معاصر و فلسفه کلاسیک آلمان بود. در آن زمان در چک زبان شناسان فوق العاده ای وجود داشتند و او با تأکید بر ایدئالیسم آلمانی به بحث های زیبایی شناسی و زبانشناسی نیز گرایش خاص داشت.
«سقراط»، گوتفرید مارتین، محمود عبادیان (ترجمه)، تهران: انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
«تولید ناب: با تکیه بر اصول چهارده گانه تویوتا»، محمود عبادیان (گردآورنده)، کامران رضایی (گردآورنده)، مسعود ربانی (گردآورنده)، ندا معنوی زاده (گردآورنده)، تهران: آتنا، ۱۳۸۵
«سقراط: آگاهی از جهل»، یان پاتوچکا، محمود عبادیان (مترجم)، تهران: هرمس، ۱۳۸۹
درآمدی بر ادبیات معاصر ایران، محمود عبادیان، تهران: مروارید، ۱۳۸۷
تکوین غزل و نقش سعدی: مقدمه ای بر مبانی جامعه شناختی و زیباشناختی غزل فارسی و غزلیات سعدی، محمود عبادیان، تهران: اختران، ۱۳۸۴
فردوسی، سنت و نوآوری در حماسه سرایی (مباحثی از ادبیات تطبیقی)، محمود عبادیان، تهران: مروارید، ۱۳۸۷
گزیده زیباشناسی هگل، محمود عبادیان، تهران: فرهنگستان هنر، ۱۳۸۶
آزادی و دولت فرزانگی: نامه هایی در تربیت زیباشناختی انسان، یوهان کریستف فریدریش فون شیلر، محمود عبادیان (مترجم)، تهران: اختران، ۱۳۸۵* زیبایی شناسی به زبان ساده، محمود عبادیان، تهران: مؤسسه فرهنگی گسترش هنر، ۱۳۸۱
آموزه های قرن، محمود عبادیان (مترجم)، تهران: اختران، ۱۳۸۴
دیالکتیک انضمامی بودن: بررسی در مسئله انسان و جهان، کارل کوسیک، محمود عبادیان (مترجم)، تهران: قطره، ۱۳۸۶
مقدمه های هگل بر پدیدارشناسی روح و زیباشناسی، محمود عبادیان (مترجم)، تهران: علم، ۱۳۸۷
تاریخ تمدن: قیصر و مسیح، ویلیام جیمز دورانت، پرویز داریوش (مترجم)، علی اصغر سروش (مترجم)، حمید عنایت (مترجم)، داریوش آشوری (ویراستار)، خشایار دیهیمی (ویراستار)، محمود عبادیان (ویراستار)، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۸
«رساله منطقی-فلسفی»، لودویگ ویتگنشتاین، ۱۳۶۹
«هگل جوان: در تکاپوی کشف دیالکتیک نظری»، اثر میلان زنوی
رسالهٔ دکترای فلسفه (اختلاف بین فلسفهٔ طبیعت دموکریتی و اپیکوری)، ترجمهٔ محمود عبادیان و حسن قاضی مرادی، چاپ اول: ۱۳۸۱، تهران: انتشارات اختران
«نقد فلسفه حق هگل»، کارل مارکس، ترجمهٔ محمود عبادیان و حسن قاضی مرادی، تهران: انتشارات اختران
«پرتره زرتشت»
«مقدمه هگل و زیبایی شناسی»
«عالم در آیینه تفکر فلسفی»
پدرش جزو کارگران نساجی در شرق ایران در خراسان بود و در سال های ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ جزو فعالان کارگری در حوزهٔ پارچه بافی و نساجی به شمار می رفت و در کنفرانس ملل شرق برای آزادی شرق که آن موقع لنین تشکیل داد، به شوروی دعوت شده بود. پدرش باوجود اینکه فردی دینی و مذهبی بود، افتخار می کرد که لنین در این کنفرانس دستی به پشت او زده و گفته است که «ممدوف خوش آمدی.» (نام پدرش محمد بود و روس ها هم یک اُف به اسم ها اضافه می کنند). پدرش بعد از این اتفاق چند سالی در شوروی ماند تا اینکه در شوروی از سوی حکومت برای برگزاری امور دینی محدودیت هایی ایجاد شد و خانوادهٔ آن ها به ایران بازگشت. درواقع، خانوادهٔ وی متولد بخارا بودند اما شناسنامهٔ مشهد داشتند.در این زمان، پدرش او را به یک مرکز شبانه روزی در خارج از مشهد برای تحصیل فرستاد و او دو سال در شبانه روزی زندگی و تحصیل کرد و نخستین آشنایی اش با الفبا در این شبانه روزی اتفاق افتاد.او، در گفتگویی با روزنامهٔ اعتماد، دربارهٔ زندگی اش سخن گفته است. عبادیان، بجز دو سالی که در این شبانه روزی بود، هیچ تحصیل متوسطه یا ابتدایی منظمی نداشت. در سال ۱۳۱۷ زمانی که ۱۰ساله بود، پدرش نتوانست در مشهد کاری پیدا کند؛ به همین خاطر، خانودهٔ آنان به تهران آمدند. برای تأمین درآمد، روزها در بازار کفاشان و در یک مغازهٔ ابزار جوراب بافی کار می کرد و شب ها به اکابر می رفت.عبادیان، در «تکنیکال اسکول»، خواندن زبان انگلیسی را آموخت و همچنین سیکل اول و دومش را در آنجا گرفت. پس از آن به آبادان رفت و در شرکت نفت کار می کرد و تا سال ۱۳۳۳ در آبادان بود، پس از کودتای ۲۸ مرداد به زندان افتاد و بر اثر شکنجه های زندان، سر و چشمش دچار خون ریزی و مهره های ۳ و ۴ ستون فقراتش دچار آسیب جدی شد؛ به همین دلیل نمی توانستند او را آنجا نگه دارند و به قید کفیل آزادش کردند. پس از آزادی، نمی توانست در شرکت کار کند؛ سرش گیج می رفت و چند بار از روی دوچرخه پرت شد. پس از مدتی، از ایران خارج شد و به چک رفت. به دلیل نبودن درجهٔ لیسانس، امکان تحصیل در رشتهٔ فوق لیسانس برای او مهیا شد. در آنجا، به دلیل اینکه ضعف قوای جسمانی داشت و چشم راستش هم متلاشی شده بود، به او پیشنهاد دادند به جای رشته های فنی، سراغ رشته های علوم انسانی برود و او هم پذیرفت. در آنجا به سرعت شروع به آموزش زبان چکی کرد. زبان چکی از زمرهٔ زبان های سخت و جزو خانوادهٔ زبان های اسلاو است. پیش از ورود به چک، عمدهٔ مطالعات او بر ادبیات فارسی و تاریخ ایران و اسلام از روی منابع فارسی بود و آثار مارکس را مطالعه می کرد.
دکتر محمود عبادیان در پراگ با پروفسور یان ریپکا، استاد شرق شناس و نویسندهٔ تاریخ ادبیات ایران، آشنا شد. ایشان از وی خواست تا در ترجمهٔ رباعیات خیام به زبان آلمانی به او کمک کند و رباعیات را برای او توضیح بدهد.
او در چک ابتدا یک دوره فوق لیسانس شش ساله را گذراند. در آن زمان معمول بود که فرد باید برای دکتری چند سالی دورهٔ عملی می گذراند تا بتواند رشتهٔ خودش را انتخاب کند، اما به وی گفتند چون در دورهٔ فوق لیسانس نشان داده ای که دانشجوی خوبی هستی، به تو این امکان را می دهیم که یک سال در کتابخانهٔ دولتی پراگ کار کنی و بعدازآن برای دکتری بیایی. او در سال های ۶۳–۱۹۶۲ کارمند کتابخانهٔ دولتی پراگ بود و با سیستم کتابداری آشنا شد؛ بعد از آن وارد دورهٔ دکتری شد که تا سال ۱۹۶۶ طول کشید. در این مقطع وی رشته فلسفه عمومی را انتخاب کرد. مکتب پراگ در آن زمان خیلی معروف بود و او هم به سوی این مکتب کشیده شد فلسفه ای که او می خواند همان تاریخ فلسفه عمومی با تأکید بر روی فلسفه معاصر و فلسفه کلاسیک آلمان بود. در آن زمان در چک زبان شناسان فوق العاده ای وجود داشتند و او با تأکید بر ایدئالیسم آلمانی به بحث های زیبایی شناسی و زبانشناسی نیز گرایش خاص داشت.
wiki: محمود عبادیان