کوفتی
فارسی به انگلیسی
syphilitic
bruise, confusion, extreme fatigue
damnable, darned
فرهنگ فارسی
مبتلا به کوفت یا ناچیز . بی ارز
لغت نامه دهخدا
کوفتی. ( ص نسبی ) مبتلابه کوفت. سیفلیسی. کوفتی و آتشکی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آدم کوفت گرفته. مبتلا به مرض سیفلیس. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). || در تداول عامه خاصه زنان ، سخت مکروه. سخت منفور. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ناچیز. بی ارز. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). صفتی است که در مقام تحقیربرای اجسام بی جان ممکن است به کار رود: کتاب کوفتی.روزنامه کوفتی. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).
گویش مازنی
/koofti/ کسی که آثار ضرب و جرح و با بیماری بر تنش باشد - کسی که مبتلا به سفلیس باشد ۳در مقام نفرین و تحقیر گفته شود
۱کسی که آثار ضرب و جرح و با بیماری بر تنش باشد ۲کسی که مبتلا ...
پیشنهاد کاربران
کوفتی: [ اصطلاح در تداول عامه ] صفتی است که در مقام تحقیربرای اجسام بی جان ممکن است به کار رود: کتاب کوفتی. روزنامه کوفتی. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ) .
( ( ماه منیر پرید وسط حرف وادا در آوردکه "سند محضری سند محضری . خوب شد از کار کردن توی آژانس کوفتی یک چیزی را یاد گرفتی . " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص19. ) )
( ( ماه منیر پرید وسط حرف وادا در آوردکه "سند محضری سند محضری . خوب شد از کار کردن توی آژانس کوفتی یک چیزی را یاد گرفتی . " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص19. ) )
کلمات دیگر: