کلمه جو
صفحه اصلی

هجره

فرهنگ فارسی

از زمینی بزمینی رفتن خروج از سرزمینی بسوی سرزمین دیگر هجرت

لغت نامه دهخدا

هجرة. [ هَُ رَ ] (ع اِمص ) از زمینی به زمینی رفتن . (منتهی الارب ). خروج از سرزمینی به سوی سرزمین دیگر. (اقرب الموارد). هِجرَت . رجوع به هجرت و هِجرة شود.


هجرة. [ هََ رَ ] (ع اِ) سال تمام . (منتهی الارب ). || (ص ) زن فربه تمام اندام . (اقرب الموارد).


هجرة. [ هَِ رَ ] (اِخ )از نواحی یمامة و در آنجا قریه و نخلستانهاست بنی قیس بن ثعلبة را. (از معجم البلدان ). و در موضع دیگر گفته است آبکی است مر بنی قیس را. (از معجم البلدان ).


هجرة. [ هَِ رَ ] (ع اِمص ) خروج از سرزمینی برای سکونت در سرزمین دیگر. (معجم متن اللغة). || اسم از هَجَرَ. ضد وصل .(معجم متن اللغة). اسم از تهاجر. (اقرب الموارد). || نوع . (اقرب الموارد). رجوع به هجرت شود.


دانشنامه عمومی

هجره (روستا). هجره به عربی ( (به عربی: هَجرَة) ) روستایی است در عزلهٔ غرب (جبل حراز)، در مسافی ۲۴ کیلومتر شمال تعز، از توابع استان ] در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است. جمعیت آن ۱۵۴ نفر (۱۱ خانوار) می باشد.
(به عربی: المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء)، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).

پیشنهاد کاربران

اتاق غرفه

حجره یا هجره
حجره یعنی اتاق
اما هجره از هجرت میاد

هجرت از یک وطن به یک وطن دیگر

اتاق

هجره یعنی اتاق اما هجرة یعنی هجرت پیامبر

جدایی ، دوری

حجره یعنی اتاق اما هجره از جا به جایی و هجرت میاد

یعنی هجرت
حجره:اتاق

حجره اتاق هجره دوری

حجره = غرفه هجره=هجرت


کلمات دیگر: