مضعف
فارسی به انگلیسی
weakening
فرهنگ فارسی
کور و نابینا
لغت نامه دهخدا
مضعف. [ م ُ ع ِ / ع َ ] ( ع ص ) رجل مضعف ؛ آنکه مستوجب ضِعْف باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مردی که مستوجب ضِعف و دوبرابر باشد. ( ناظم الاطباء ).
مضعف. [ م ُ ض َع ْ ع َ ] ( ع ص ) ناتوان. || دوتاه. || مضاعف و متزاید. ( ناظم الاطباء ).
مضعف. [ م ُ ض َع ْ ع ِ ] ( ع ص ) آن که ضعیف میشمارد و سست می پندارد. ( ناظم الاطباء ).
مضعف. [ م ُ ع َ ] ( ع ص ) کور ونابینا. ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به مضعوف شود.
مضعف . [ م ُ ض َع ْ ع َ ] (ع ص ) ناتوان . || دوتاه . || مضاعف و متزاید. (ناظم الاطباء).
مضعف . [ م ُ ض َع ْ ع ِ ] (ع ص ) آن که ضعیف میشمارد و سست می پندارد. (ناظم الاطباء).
مضعف . [ م ُ ع َ ] (ع ص ) کور ونابینا. (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به مضعوف شود.
مضعف . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) صاحب ستور ناتوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه دارای ستور ضعیف و ناتوان باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه پیشه ٔ او شایع وکثیر باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه آب و زمین او زیاده و کثیر باشد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || آنکه به سستی بالا میرود. || چیز دوچندان کرده شده . || آنکه سست و ضعیف میکند. || ضعیف مضعف ؛ سست و ناتوانی که دارای ستور ناتوان باشد. || هر چیز که ضعف و سستی آورد. (ناظم الاطباء).
مضعف . [ م ُ ع ِ / ع َ ] (ع ص ) رجل مضعف ؛ آنکه مستوجب ضِعْف باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردی که مستوجب ضِعف و دوبرابر باشد. (ناظم الاطباء).