کلمه جو
صفحه اصلی

دسته کلید

فرهنگ فارسی

مجموعه ای کلیدها به رسنی یا حلقه ای از فلز .

لغت نامه دهخدا

دسته کلید. [ دَ ت َ / ت ِ ک ِ ] ( اِ مرکب )مجموعه ای از کلیدها به رسنی یا حلقه ای از فلز. مجموع کلیدهای خانه یا سرایی در حلقه یا ریسمانی. عده ای کلید بر حلقه فلزین یا بندی. صاحب آنندراج گوید تحویلداران چند کلید را دسته کرده نگاه می دارند. مجموعه ٔفراهم آمده از کلیدها در حلقه یا رسنی :
بهار دسته کلید از بغل برون آورد
ز واشدن درما را خدا نگه دارد.
ملامقیم جوهری.

پیشنهاد کاربران

دسته کلید: [ اصطلاح در تداول عامه ]مجموعه ای کلیدها به رسنی یا حلقه ای از فلز یا جا سویجی. مجمه ای از کلید ها در یک حلقه ی جا سویجی.
( ( شیرین تلفن همراه و دست کلید را گذاشت روی میز . "من طبق معمول . " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 22. ) )


کلمات دیگر: