کلمه جو
صفحه اصلی

کوهپاره

فارسی به انگلیسی

cliff, headland

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - قسمتی از کوه حصه ای از جبل : غلام حبشی در میدان مانند کوهپاره ای ... اسب فرس .

لغت نامه دهخدا

کوه پاره. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) حصه و پاره و لختی از کوه را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). یک لخت از کوه. ( ناظم الاطباء ). قسمتی از کوه. حصه ای از جبل. ( فرهنگ فارسی معین ).کُه پاره. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
راست گفتی خیال حلم امیر
بار آن کوه پاره بود مگر.
فرخی.
که مردی بس عظیم و شخصی چون کوه پاره بود. ( قصص الانبیاء ). غلام حبشی در میدان مانند کوه پاره ای... ( سمک عیار از فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از اسب هم هست که عربان فرس خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). اسب. ( ناظم الاطباء ). کنایه از اسب. فرس. ( فرهنگ فارسی معین ).

دانشنامه عمومی

کوهپاره، روستایی است از توابع بخش بندپی شرقی شهرستان بابل در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان سجادرود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

گویش مازنی

/kooh paare/ نام آبادیی از دهستان سجارود بابل - از توابع بندپی واقع در منطقه ی بابل


کلمات دیگر: