کلمه جو
صفحه اصلی

دودک

لغت نامه دهخدا

دودک. [ دو دَ ] ( اِ ) ( اصطلاح موسیقی ) آلتی است ازآلات موسیقی. حاجی خلیفه آن را در کشف الظنون در علم آلات العجمیة الموسیقانیه نام برده است. ( یادداشت مؤلف ). دودوک. طوطک. یکی از سازهای بادی است یا نی لبک.( از فرهنگ فارسی معین ). توتک. رجوع به نی لبک شود.

دودک. [ دو دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش خاش شهرستان زاهدان. آب آن از قنات. 200 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

دودک . [ دو دَ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) آلتی است ازآلات موسیقی . حاجی خلیفه آن را در کشف الظنون در علم آلات العجمیة الموسیقانیه نام برده است . (یادداشت مؤلف ). دودوک . طوطک . یکی از سازهای بادی است یا نی لبک .(از فرهنگ فارسی معین ). توتک . رجوع به نی لبک شود.


دودک . [ دو دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش خاش شهرستان زاهدان . آب آن از قنات . 200 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


دانشنامه عمومی

سیگار


گویش مازنی

/doodek/ جنوعی ساز بادی که قمیش آن شبیه بالابان استنام دیگر آن غرنه است & جفت پا پریدن پرندگان - جهیدن

جنوعی ساز بادی که قمیش آن شبیه بالابان استنام دیگر آن غرنه ...


۱جفت پا پریدن پرندگان ۲جهیدن



کلمات دیگر: