هیزم اندوختن
احتطاب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
احتطاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) احتطاب مطر؛ برکندن باران بیخهای درخت را. || حَطْب. هیمه اندوختن. جمع الحطب. ( تاج المصادر ). هیمه جمع کردن یا هیزم کشیدن برای کسی. ( منتهی الارب ). || هیزم ریزه ها خوردن. ( در قاموس : رعی دِق َّالحطب ). || هیزم اندوختن. || احتطاب کسی را در امری ؛ ردیف او گشتن در کاری.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] احتطاب به معنی گردآوری هیزم می باشد. از آن به مناسبت در بابهای شرکت، وکالت و احیاء موات سخن رفته است.
احکام احتطاب همانند احتشاش (گردآوری گیاه) است.
انجام احتطاب به قصد تملک
احتطاب از زمین مباح جایز است و انجام آن به قصد تملک، موجب حصول ملکیت است، لیکن در حصول ملکیت بدون قصد تملّک یا بدون مباشرت در عمل اختلاف است.
منشأ آن به اختلاف شرط بودن قصد تملک و مباشرت در تملّک مباحات برمیگردد.
احکام احتطاب همانند احتشاش (گردآوری گیاه) است.
انجام احتطاب به قصد تملک
احتطاب از زمین مباح جایز است و انجام آن به قصد تملک، موجب حصول ملکیت است، لیکن در حصول ملکیت بدون قصد تملّک یا بدون مباشرت در عمل اختلاف است.
منشأ آن به اختلاف شرط بودن قصد تملک و مباشرت در تملّک مباحات برمیگردد.
wikifeqh: احتطاب
کلمات دیگر: