اجلاد. [ اِ ] (ع مص )مضطر گردانیدن . (منتهی الارب ). || پَشَک زده شدن زمین و جز آن . || جلید رسیدن بقوم .
اجلاد. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جَلد و جِلْد و جَلید.- اجلادُالانسان ؛ تن مردم و کالبد وی. ج ، اَجالد.اجلاد. [ اِ ] ( ع مص )مضطر گردانیدن. ( منتهی الارب ). || پَشَک زده شدن زمین و جز آن. || جلید رسیدن بقوم.