در بعضی از کتب طبی بمعنی کرفس آمده است
اجمود
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اجمود. [ اَ ] ( اِ ) آجمود. اجموده. اجواین خراسانی. و در بعض کتب طبی بمعنی کرفس گرفته اند. ( مؤید الفضلاء ). کرفس را گویند. ( برهان قاطع ) ( شعوری ). و در بعض کتب بمعنی کهورا آمده. اجمود ظاهراً هندی است.
کلمات دیگر: