مترادف بداهت : آیانی، ارتجال، بداهت، بدیهه، بی اندیشه گفتن، بی تأمل سخن گفتن
برابر پارسی : خودآی، زودگویی، ناگاه
improvisation
آیانی، ارتجال، بداهت، بدیهه
بیاندیشه گفتن، بیتامل سخنگفتن
۱. آیانی، ارتجال، بداهت، بدیهه
۲. بیاندیشه گفتن، بیتامل سخنگفتن
بداهت . [ ب َ هََ ] (از ع ، مص ) ناگاه درآمدن . (فرهنگ فارسی معین ). || بی اندیشه سخن گفتن . بی تأمل گفتن و نوشتن . (فرهنگ فارسی معین ) : بدانچه بداهت خاطر و سخاوت طبع دست دهد قناعت نمایی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ بنگاه ترجمه ونشر کتاب ص 8). || (اِمص ) هویدایی . آشکاری . پیدایی . ظهور. ابانت . (یادداشت مؤلف ). || ضرورت . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) کلام نااندیشیده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بداهة شود.