برابر پارسی : پیشا دست
پیش قسط
برابر پارسی : پیشا دست
فارسی به انگلیسی
first instalment
فارسی به عربی
اسفل , تقدم
مترادف و متضاد
پیشرفت، مساعده، پیش روی، جلو بردن، پیش پرداخت، پیش قسط، سبقت، ربون
پیش پرداخت، پیش قسط
پیش قسط
پیش قسط
پیش قسط، فال، شانس، پول، هدیه، رونما، دشت اول صبح
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- مساعده وجهی که پیشکی دهند. ۲-قسمت نخست از چند قسمت وجهی که پیشکی دهند و بقیه را باقساط. ۳- بیعانه .
فرهنگ معین
(قِ ) (اِمر. ) ۱ - مساعده ، وجهی که پیشکی دهند. ۲ - قسمت نخست از چند قسط . ۳ - بیعانه .
لغت نامه دهخدا
پیش قسط. [ ق ِ ] ( اِ مرکب ) مساعده. || قسمت نخست از چند قسمت وجهی که بعاجل دهند و اقساط دیگر را به آجل. یک حصه از چند حصه پرداخت پولی. || بیعانه.
فرهنگ عمید
قسمت اول از پولی که باید به اقساط داده شود.
کلمات دیگر: