مترادف بدلعاب : بداخلاق، بدادا، ناسازگار، سرکش، بدنعل، بدنظر، زشت، بدترکیب
بدلعاب
مترادف بدلعاب : بداخلاق، بدادا، ناسازگار، سرکش، بدنعل، بدنظر، زشت، بدترکیب
مترادف و متضاد
۱. بداخلاق، بدادا
۲. ناسازگار، سرکش، بدنعل
۳. بدنظر، زشت، بدترکیب
فرهنگ فارسی
بد سلوک بد ادا .
لغت نامه دهخدا
بدلعاب. [ ب َ ل ُ ] ( ص مرکب ) بدسلوک. بدادا. بدخلق. ( از فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). بدرفتار. بدمعامله. ( یادداشت مؤلف ).
- کاشی بدلعاب ؛ در تداول عامه ، به کسی گویند که بدسلوک باشد. ( یادداشت مؤلف ).
- کاشی بدلعاب ؛ در تداول عامه ، به کسی گویند که بدسلوک باشد. ( یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: