کلمه جو
صفحه اصلی

پیش نویس


مترادف پیش نویس : چرک نویس، سواد، مسوده

متضاد پیش نویس : بیاض، پاکنویس

فارسی به انگلیسی

draft, rough, note, schema, scratch, work sheet

draft


فارسی به عربی

دقیقة , مسودة

مترادف و متضاد

draft (اسم)
حواله، برات، طرح، انتخاب، مسوده، پیش نویس، چرک نویس، برگزینی، برات کشی

minute (اسم)
یادداشت، دم، مسوده، پیش نویس، لحظه، ان، دقیقه، گزارش وقایع

چرک‌نویس، سواد، مسوده ≠ بیاض، پاکنویس


فرهنگ فارسی

نامه‌ای که پیش از ارسال آماده شده باشد؛ مجازاً، محل نگهداری آنها


( صفت اسم ) ۱- مسوده سواد مقابل پاکنویس بیاض.توضیح فرهنگستان این کلمه را بجای مینوت پذیرفته و آن نام. موقتی است که پیشنهاد مضمون نامه را در آن نوشتهپس ازتصویب وزیر یا رئیس اداره آنرا پاکنویس کرده بامضا میرسانند و میفرستند. ۲-( اسم ) قطعه کاغذی خاص نوشتن مسوده .
نامهای که بعدازنوشتن واصلاح پاکنویس کنند

فرهنگ معین

(نِ )(اِمر. )نوشته ای که هنوز پاک - نویس نشده و پس از حک و اصلاح ، پاک - نویس می شود.

لغت نامه دهخدا

پیش نویس. [ ن ِ ]( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) مقابل پاک نویس. مینوت. مسوده. سواد. مقابل بیاض. || ( اصطلاح اداری ) قطعه کاغذی خاص نوشتن مسوده.

فرهنگ عمید

نامه ای که بنویسند و پس از حک و اصلاح پاک نویس کنند، مینوت.

فرهنگستان زبان و ادب

{draft} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] نامه ای که پیش از ارسال آماده شده باشد؛ مجازاً، محل نگهداری آنها

پیشنهاد کاربران

مینوت


کلمات دیگر: