کلمه جو
صفحه اصلی

نشان دار کردن

فارسی به انگلیسی

earmark

فارسی به عربی

تابع، هبة

تابع


مترادف و متضاد

tab (فعل)
گلچین کردن، نشان دار کردن، باریکه دادن به، نوار زدن به

stamp (فعل)
سکه زدن، مهر زدن، منگنه کردن، مهر و موم کردن، نشان دار کردن، کلیشه زدن، نقش بستن، تمبر زدن، تمبر پست الصاق کردن

stigmatize (فعل)
خوار کردن، لکه دار کردن، نشان دار کردن، داغ ننگ زدن بر


کلمات دیگر: