برابر پارسی : همه کاره، سرپرست
ادمین
برابر پارسی : همه کاره، سرپرست
پیشنهاد کاربران
ادمین یعنی:مدیر، سرگروه، سرپرست، تهیه کننده.
سرپرست ، همه کاره و از این چیزاا
اداره کردن و. . .
بعدمدیرمیشع همه کاره
اداره کننده و همین دیگه🤗
اداره کننده و همین دیگه🤗
همه کاره، سرپرست رییس
بعد مدیر میشه همه کاره
سرپرست
رئیس
اجرا کننده
سرپرست
رئیس
اجرا کننده
هموند افزا
کمک کردن به مدیر در انجام کارها
مدیر ، سرپرست
اداره کردن ، تقسیم کردن ، تهیه کردن ، اجرا کردن ، توزیع کردن ، تصفیه کردن ، نظارت کردن ، وصایت کردن ، انجام دادن ، اعدام کردن ، کشتن ، رهبری کردن ( ارکستر ) ( ن ) : مدیر ، ریس ، مدیر تصفیه ، وصی
سرگروه. اجرا کننده. نظارت کننده
رهبردوم نوچه رهبر . . . . اداره کننده ( بعد از مدیر )
اداره کردن و یا اجرا کردن دیگر معنی های اون هست
تهیه کننده، نظارت کننده ، مدیر ، اجرا کننده
سرپرست . مدیر . همه کاره
سرپرست، مدیر،
مدیر، همه کاره، انجام دادن، اجرا کننده، سر پرست
مشاور/نوچه/خنک /خانه شاگرد/وبه لحاظ عامیانه لوس وننربابایی!!!
بمعنی مدیر و برنامه ریزی، تنظیم کننده و یا همان منشی
کسی که بعد از مدیر فعالیت کنه
گرداننده، چرخاننده، سر و ساماندهنده
این واژه ی از ریشه لاتین و کوتاه شده ی �ادمینستریتور� ( �adminstrator� ) بگونه ای ویژه در چارچوب فن آوری داده ها ( IT ) کاربرد دارد. کاربرد واژه ی پیشنهادی �سرپرست�، در بالا به شَوَندِ دربرگیرندگی بیش از اندازه ی این واژه بجای �ادمین�، نارساست. آمیخته واژه ی �همه کاره� نیز از بیخ نادرست است. از سوی دیگر، کاربرد واژه ی �سازمانده� نیز به شَوَندِ بارِ بیش تر این واژه بجای �ادمین�، چندان درست نیست. آمیخته واژه های �گرداننده�، �چرخاننده� و �سر و ساماندهنده� که هر سه در تراز پایین تری از �سازماندهی� جای می گیرند، از دید من بهتر از سایر واژه های پیشنهاد شده در بالاست.
نمونه ها:
ـ او کارهای فنی این تارنگاشت را سر و سامان می دهد.
ـ حسن کوتول نمی تواند این تارنگاشت را بچرخاند.
ــ گرداننده ی این تارنگاشت، آدم ورزیده ای است.
این واژه ی از ریشه لاتین و کوتاه شده ی �ادمینستریتور� ( �adminstrator� ) بگونه ای ویژه در چارچوب فن آوری داده ها ( IT ) کاربرد دارد. کاربرد واژه ی پیشنهادی �سرپرست�، در بالا به شَوَندِ دربرگیرندگی بیش از اندازه ی این واژه بجای �ادمین�، نارساست. آمیخته واژه ی �همه کاره� نیز از بیخ نادرست است. از سوی دیگر، کاربرد واژه ی �سازمانده� نیز به شَوَندِ بارِ بیش تر این واژه بجای �ادمین�، چندان درست نیست. آمیخته واژه های �گرداننده�، �چرخاننده� و �سر و ساماندهنده� که هر سه در تراز پایین تری از �سازماندهی� جای می گیرند، از دید من بهتر از سایر واژه های پیشنهاد شده در بالاست.
نمونه ها:
ـ او کارهای فنی این تارنگاشت را سر و سامان می دهد.
ـ حسن کوتول نمی تواند این تارنگاشت را بچرخاند.
ــ گرداننده ی این تارنگاشت، آدم ورزیده ای است.
رییس
مدیر
چرخاندن گروه رهبر
اختیار گروه
مالک
سرپرست
دارنده سایت
رییس
گرداننده
اختیار دار آن یک سایت مخصوصا
کلا صاحب آن سایت بخصوص
مدیر
چرخاندن گروه رهبر
اختیار گروه
مالک
سرپرست
دارنده سایت
رییس
گرداننده
اختیار دار آن یک سایت مخصوصا
کلا صاحب آن سایت بخصوص
اداره کننده ، سرگروه،
سامانگر
همه کاره
ادمین یعنی سرپرست و مدیر شبکه های اجتماعی یا کانالی
ادمین یعنی سرپرست و مدیر شبکه های اجتماعی یا مدیر یک کانال
کلمات دیگر: