مترادف پیشتاز : پیشاهنگ، پیشرو، متقدم، مقدم، پرچمدار، طلایه، طلایه دار
پیشتاز
مترادف پیشتاز : پیشاهنگ، پیشرو، متقدم، مقدم، پرچمدار، طلایه، طلایه دار
فارسی به انگلیسی
avant-garde, pacemaker, pathfinder, pioneer, progressive, vanguard
فارسی به عربی
قیادة
مترادف و متضاد
جلو دار، پیشتاز، طلایه، پیش لشگر، پیشقرال
پیشتاز، قسمت ممتاز، سرو سینه و دست اسب
پیشین، مقدم، برجسته، عمده، پیشتاز
پیشاهنگ، پیشرو، متقدم، مقدم
پرچمدار، طلایه، طلایهدار
۱. پیشاهنگ، پیشرو، ، متقدم، ، مقدم
۲. پرچمدار، طلایه، طلایهدار
فرهنگ فارسی
کسی که جلوترازدیگران بتازدبه سوی دشمن
( صفت ) ۱- آنکه قبل از دیگران رود آنکه بجلو تازد آنکه جلو کاروان یا دسته ای بتازد. ۲- مقدم پیشرو : پیشتاز عرص. بلاغت. ۳- آنکه در مقدم. گروهی از سپاهی تازد طلایه مقدمه : پیش تازان توپخانه .
( صفت ) ۱- آنکه قبل از دیگران رود آنکه بجلو تازد آنکه جلو کاروان یا دسته ای بتازد. ۲- مقدم پیشرو : پیشتاز عرص. بلاغت. ۳- آنکه در مقدم. گروهی از سپاهی تازد طلایه مقدمه : پیش تازان توپخانه .
فرهنگ معین
(ص فا. ) پیشرو، طلایه دار.
لغت نامه دهخدا
پیش تاز. ( نف مرکب ) آنکه قبل از دیگران برابر رود. آنکه بجلو تازد.طلایه. ج ، پیش تازان ؛ پیش تاز عرصه بلاغت یا شجاعت.
فرهنگ عمید
۱. سواره ای که جلوتر از دیگران بتازد.
۲. کسی که پیش از دیگران به دشمن حمله کند.
۲. کسی که پیش از دیگران به دشمن حمله کند.
پیشنهاد کاربران
آوانگارد
نظر من پیشرفت
زرنگ
جلو دار ، ممتاز، سردار
پیشتاز یعنی کسی که جلو تر از همه راه می رود
کلمات دیگر: