کلمه جو
صفحه اصلی

ارادتمند


مترادف ارادتمند : اخلاصمند، ارادت پیشه، ارادت شعار، ارادت کیش، مخلص

متضاد ارادتمند : بی ارادت

فارسی به انگلیسی

devoted


servant


truly, devoted, sincerely, servant

مترادف و متضاد

اخلاصمند، ارادت‌پیشه، ارادت‌شعار، ارادت‌کیش، مخلص ≠ بی‌ارادت


فرهنگ فارسی

آنکه ارادت دارد، کسی که ارادت میورزد، ارادت پیشه وارادت شعار وارادت کیش هم میگویند
( صفت ) آن که ارادت میورزد ارادت کیش ارادت شعار . توضیح این صفت غالبا در تعبیر از اول شخص ( گوینده ) و بهنگام اظهار محبت و دوستی و ادای احترام بکار میرود .

فرهنگ معین

(اِ دَ مَ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) آن که ارادت می ورزد، مخلص .

فرهنگ عمید

۱. دارای صمیمیت و دوستی بسیار.
۲. عنوانی که شخص هنگام حرف زدن از خود برای اظهار تواضع به خود می دهد: ارادتمند بسیار مشتاق شما هستم.

جدول کلمات

مرید

پیشنهاد کاربران

مخلصیم . چاکریم . ابراز دوستی ومحبت

دوستی و محبت فراوان، ابراز محبت خالصانه

دوست داشتن♡

faithfully

چاکرتیم


ارادتمند بودن یعنی خالصانه عاشق بودن

مرید، اخلاصمند، ارادت پیشه، ارادت شعار، ارادت کیش، مخلص


کلمات دیگر: