کلمه جو
صفحه اصلی

پیشگام


مترادف پیشگام : پیشاهنگ، پیشتاز، پیشرو، طلایه دار

متضاد پیشگام : دنباله رو

فارسی به انگلیسی

front-runner, ancestor, cutting edge, forerunner, forward, groundbreaking, harbinger, leader, mastermind, pacemaker, pathfinder, pilot, pioneer, point man, precursor, trendsetter, vanguard, avant-garde

ancestor, cutting edge, forerunner, forward, groundbreaking, harbinger, leader, mastermind, pacemaker, pathfinder, pilot, pioneer, point man, precursor, trendsetter, vanguard


فارسی به عربی

رائد , شاحنة

مترادف و متضاد

pioneer (اسم)
پیشرو، پیشقدم، پیشگام، سرباز مهندس

van (اسم)
پیشرو، جلو دار، پیشقدم، پیشگام، پیشقراول، بال جناح، کامیون سر بسته

پیشاهنگ، پیشتاز، پیشرو، طلایه‌دار، ≠ دنباله‌رو


دانشنامه عمومی

اسم مرکب ، ( پیش + گام ) پیشرو ، پیش قراول ، متقدمان در کار و یا عملی ، و...


چیزی یا شخصی که پیشرو است.


فرهنگستان زبان و ادب

{pioneer, pioneer species, pioneer plant} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] گونه ای که برای اولین بار در رویشگاهی خاص می روید و شرایط را برای رویش گونه های بعدی فراهم می کند
{primer} [پزشکی] مولکولی که وجود آن برای ساخته شدن مولکول دیگر ضروری است

پیشنهاد کاربران

groundbreaking

معنی کلمه ی ادبار: بدبختی، نگون بخت
معنی واژه ی بصر: بینایی، روشنی دیده، دیدن
معنی واژه ی الکن: کسی که زبانش به هنگام صحبت، گیر میکند

پیشگام: کسی که گام نخست را بردارد. پیشاهنگ. پیشرو. آغازگر. سرآهنگ. کسی که آغازگر است. پیشقدم .
نام بخش دانشجویی سازمان چریکهای فدایی خلق و یا فداییان خلق.

آغازگر


کلمات دیگر: