کلمه جو
صفحه اصلی

بدبویی


مترادف بدبویی : تعفن، عفن، عفونت، گندیدگی

متضاد بدبویی : خوشبویی

فارسی به انگلیسی

reek

مترادف و متضاد

تعفن، عفن، عفونت، گندیدگی ≠ خوشبویی


فرهنگ فارسی

تعفن گندیدگی مقابل خوشبویی عطر.

لغت نامه دهخدا

بدبویی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) عفونت و گندگی. ( ناظم الاطباء ). دفر. گندگی. گندایی. بخار. نتن. عفونت. ( یادداشت مؤلف ): خَمَن ؛ بدبویی. ( منتهی الارب ). چون رنیاد را در دهان نگاه دارند بدبویی دهان و درد دندان را زایل گرداند. ( ریاض الادویه ).

فرهنگ عمید

گندیدگی، تعفن.


کلمات دیگر: