کلمه جو
صفحه اصلی

بخور و نمیر


مترادف بخور و نمیر : غذای اندک، قوت لایموت

فارسی به انگلیسی

hand-to-mouth, subsistence, scanty food, pittance

hand-to-mouth, subsistence


فرهنگ فارسی

( اسم ) مقداری از غذا که فقط برای ادام. زندگی کفایت کند قوت لایموت .

لغت نامه دهخدا

بخور و نمیر. [ب ِ / ب ُ خوَ رُ / خُرُ ن َ ] ( ص مرکب ) مقداری از غذا که فقط برای ادامه زندگی کفایت کند. ( فرهنگ فارسی معین ). رزق و روزی بسیار قلیل. قوت لایموت. قوت روزگذار: اقل مایقنع از خور.
- روزی بخور و نمیر ؛ یک نان بخور و نمیری بکارگرها می دهند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

= بخور * بخورونمیر

واژه نامه بختیاریکا

جو به لَو


کلمات دیگر: