کلمه جو
صفحه اصلی

بدرفتاری


مترادف بدرفتاری : ناسازگاری، بدروشی، بدسلوکی، بدکرداری

متضاد بدرفتاری : خوش رفتاری

فارسی به انگلیسی

ill-treatment, maltreatment, misconduct, mistreatment, abuse, ill-usage, revilement, ill - treatment, bad conduct

ill-treatment, maltreatment, misconduct, mistreatment


فارسی به عربی

اثم , سوء التصرف , سوء السلوک
سوء الاستعمال

اثم , سوء التصرف , سوء السلوک


مترادف و متضاد

misuse (اسم)
سوء استفاده، بد رفتاری

ill use (اسم)
سوء استفاده، بد رفتاری

ill usage (اسم)
سوء استفاده، سوء استعمال، بد رفتاری

misdeed (اسم)
گناه، جرم، بزه، بدکرداری، خلاف، بد رفتاری، سوء عمل

misconduct (اسم)
بد اخلاقی، بد رفتاری، سوء رفتار، خلاف کاری

misbehavior (اسم)
بد رفتاری، سوء رفتار

ill-treatment (اسم)
سوء استفاده، بد رفتاری

ناسازگاری، بدروشی، بدسلوکی، بدکرداری ≠ خوش‌رفتاری


فرهنگ فارسی

بد کرداری و بد کنشی بد تابی .

لغت نامه دهخدا

بدرفتاری. [ ب َ رَ ری ]( حامص مرکب ) بدکرداری و بدکنشی. ( ناظم الاطباء ). سؤسلوک. سؤمعامله. بدسری. بدتابی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. بدخویی کردن با مردم.
۲. بدکاری، بدکرداری، بدروشی.

پیشنهاد کاربران

سوء سلوک ؛ بدرفتاری.


کلمات دیگر: