کلمه جو
صفحه اصلی

بدون فوت وقت


برابر پارسی : بی درنگ

فرهنگ فارسی ساره

بی درنگ


پیشنهاد کاربران

۱ ) بی درنگ ۲ ) فورا ۳ ) بدون تأخیر و تأمل ۴ ) بی دیر کرد

( ناآمده ) ناآمده. [ م َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب )

اندک توقف داشته. درنگ اندک کرده. درنگ ناکرده :
ناآمده رفتن این چه ساز است
ناکشته درودن این چه راز است.
نظامی.

دون، فوت و وقت واژه هایی اربی می باشند و پارسی جایگزین این است:
ماژیرام mãžirãm ( سنسکریت: ماچیرَم mãĉiram )


کلمات دیگر: