کلمه جو
صفحه اصلی

بدبده


مترادف بدبده : بدبدک، بلدرچین، کرک

فارسی به انگلیسی

not prompt in paying one's dues


quail


فارسی به عربی

سمن

مترادف و متضاد

بدبدک، بلدرچین، کرک


فرهنگ فارسی

کسی که وام خود را ندهد یا مسامحه کند
( صفت ) آنکه قرص خود را بموقع و بسهولت نپردازند کسی که وام خویش را بسختی و با مراجع. مکرر ادا کند .
بلدرچین کرک .

لغت نامه دهخدا

بدبده. [ ب َ ب َ دَ / دِ ] ( اِ ) بلدرچین. کرک. سَلْوی ̍. سمانی. سمانه. ورتیج. بودنه. سماری. قتیل الرعد. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ صوت ) حکایت صوت بلدرچین. بانگ بودنه. اسم صوت بلدرچین. نام آواز بودنه. ( یادداشت مؤلف ).

بدبده. [ ب َ ب ِ دِه ْ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ٔکسی که وامهای خود را به آسانی نپردازد. آن که مال قرض گرفته را به آسانی ادا نکند. بدمعامله. غریم سوء.بل . مقابل خوش حساب ، خوش معامله. ( یادداشت مؤلف ).

بدبده . [ ب َ ب َ دَ / دِ ] (اِ) بلدرچین . کرک . سَلْوی ̍. سمانی . سمانه . ورتیج . بودنه . سماری . قتیل الرعد. (یادداشت مؤلف ). || (اِ صوت ) حکایت صوت بلدرچین . بانگ بودنه . اسم صوت بلدرچین . نام آواز بودنه . (یادداشت مؤلف ).


بدبده . [ ب َ ب ِ دِه ْ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ٔکسی که وامهای خود را به آسانی نپردازد. آن که مال قرض گرفته را به آسانی ادا نکند. بدمعامله . غریم سوء.بل ّ. مقابل خوش حساب ، خوش معامله . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ عمید

بلدرچین#NAME?


کسی که وام خود را ندهد یا در دادن آن مسامحه و تٲخیر می‌کند؛ بدحساب.


= بلدرچین
کسی که وام خود را ندهد یا در دادن آن مسامحه و تٲخیر می کند، بدحساب.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:بلدرچین

گویش مازنی

/bad bade/ بلدرچین

واژه نامه بختیاریکا

( بدبدِه ) از گونه های پرنده

پیشنهاد کاربران

در گویش اقلیدی
بکوشار، بلدرچین
Badbade


کلمات دیگر: