کلمه جو
صفحه اصلی

بدرفتار


مترادف بدرفتار : بدروش، بدسلوک، ناسازگار، بدسر، بدعمل، بدکار، سرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر، لگدزن

متضاد بدرفتار : خوش رفتار، خوش سلوک، نیک رفتار، نیک روش

فارسی به انگلیسی

ungracious, unmannerly, cad, caddish, ill-mannered, reviler, misbehaving, ill - treating

ungracious, unmannerly


مترادف و متضاد

بدروش، بدسلوک ≠ خوش‌رفتار، خوش‌سلوک، نیک‌رفتار، نیک‌روش


ناسازگار، بدسر، بدعمل، بدکار


سرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر


لگدزن


۱. بدروش، بدسلوک
۲. ناسازگار، بدسر، بدعمل، بدکار
۳. سرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر
۴. لگدزن ≠ خوشرفتار، خوشسلوک، نیکرفتار، نیکروش


فرهنگ فارسی

کفیل و ضامن و پذرفتار .
بد کردار آنکه رفتار و کردار بد از وی صادر می شود .

لغت نامه دهخدا

بدرفتار. [ ب َ رَ ] (ص مرکب ) بدکردار. (آنندراج ). آنکه رفتار و کردار بد از وی صادر می شود. (ناظم الاطباء).


بدرفتار. [ ب َ رَ ] ( ص مرکب ) بدکردار. ( آنندراج ). آنکه رفتار و کردار بد از وی صادر می شود. ( ناظم الاطباء ).

بدرفتار. [ ب ِ رُ ] ( اِص مرکب ) کفیل و ضامن و پذرفتار. ( ناظم الاطباء ).

بدرفتار. [ ب ِ رُ ] (اِص مرکب ) کفیل و ضامن و پذرفتار. (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

کسی که رفتار و کردارش بد باشد، بدروش.

پیشنهاد کاربران

ناسلوک


کلمات دیگر: