کلمه جو
صفحه اصلی

وسیله فراهم کردن

فارسی به عربی

مکن

مترادف و متضاد

enable (فعل)
اختیار دادن، قادر ساختن، توانا ساختن، وسیله فراهم کردن، تهیه کردن برای

provide (فعل)
تهیه کردن، مقرر داشتن، مجهز کردن، اماده کردن، وسیله فراهم کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن


کلمات دیگر: